Saturday, May 19, 2007
Tuesday, May 15, 2007
Sunday, May 13, 2007
فريبا صراف
محمود پيغمبرزاده، پدر زينب که چند روزيست به جرم مقابله با تبعيض در مورد زنان، در زندان اوين به سر مي برد امروز در گفت و گويي تاکيد کرد: "دختر من هيچ جرمي مرتكب نشده است. مشکل او اين است که با قانون آنقدر آشنايي دارد که بداند احضار تلفني غيرقانوني است. من به عنوان يك انسان به عقايد دخترم احترام مي گذارم."
زينب پيغمبر زاده، از فعالين حقوق زنان، هفته گذشته بعد از مراجعه به دادگاه و به علت نداشتن وثيقه دستگير و راهي اوين شد. وي ساعاتي پس از آن در تماسي تلفني با خانواده وضعيت خود را چنين تشريح کرد: "سوال هاي مختلفي ازمن مي کردند که ربطي به پرونده ام نداشت. به من گفتند چرا اخبار کذب مي نويسي، ومن هم گفتم دروغ نمي نويسم. ازمن پرسيدند وبلاگ دارم که من هم گفتم بله به نام تجربه هاي زنانه. رئيس دفتر قاضي هم رو به قاضي گفت بفرستيمش زندان تا تجربه هاي زنانه پيدا کند! بعد به من گفتند قرار کفالتت را به وثيقه تبديل کرديم و پرسيدند وثيقه داري گفتم نه ولي بايد بپرسم اما بعد مرا به زندان منتقل کردند."
به نوشته سايت تغيير براي برابري، زينب را که بيماري قلبي هم دارد در کنار کساني محبوس کرده اند که "برخي شان از سيگارو کراک استفاده مي کنند که براي زينب با توجه به بيماري قلبي اش وضعيت مناسبي نيست". به همين علت مسئولين زندان روز پنجشنبه زينب را به بهداري منتقل کردند ولي از دادن دارو به او خودداري کردند.
پدر زينب در مورد وضعيت اين دانشجوي 24 ساله که خبرنگار صفحه زنان روزنامه سرمايه هم هست، مي گويد: "فرداي روزي كه احضاريه كتبي آمد، زينب بدون اينكه به من بگويد به دادگاه رفته بود و همان روز دستگير ش كردند. به من نگفت چون نمي خواست به نگراني هاي من اضافه کند."
او در مورد سپردن وثيقه براي آزادي زينب مي گويد: "به دادگاه گفتم وثيقه ندارم و اجاره نشين هستم؛ ضمن اينكه زينب جرمي مرتكب نشده است كه براي آزادي اش وثيقه گذاشته شود ؛آنها فيش حقوقي مرا ديده اند مي توانند مبلغ دريافتي من را ببينند. من توانايي اين را ندارم كه وثيقه بگذارم تا زينب آزاد شود. اگر از سهام عدالت وعده داده شده توسط دولت احمدي نژاد چيزي به من پرداخت كنند آماده هستم."
پدر زينب از دغدغه هاي خود و فرزندانش مي گويد: "براي بچه هايم هم پدر بوده ام هم مادر.فقط اين را مي دانم كه در ايران زندگي مي كنم و نبايد با ما اينگونه برخورد شود."
او با انتقاد از فضاي نا امن موجود مي گويد: "زندان از خيابان هاي اين شهر امن تر است.با اين اوضاع ممكن است دوباره قتل هاي زنجيره اي تكرار شود و فرزندان ما سر به نيست شوند."
او درباره برخوردقاضي پرونده زينب توضيح مي دهد: "قاضي به من گفت چرا جلوي كارهاي دخترت را نمي گيري ؟ كه من پاسخ گفتم اگر دانشجوي رشته جامعه شناسي كه با رتبه زير صد وارد دانشگاه شده به فكر مشكلات جامعه خود نباشد، چه كسي بايد اين كار را بكند؟ ماست بندها به فكر تغيير و بهبود وضعيت جامعه باشند؟"
او از رفتار مسئولان دانشگاه نيز گله مي كند: "يك بار از حراست دانشگاه به من زنگ زدند گفتند حيف دخترت نيست كه عضو تشكل هاي دانشجويي شده؟ ومدعي شدند زينب عكس شهدا را در دانشگاه پاره كرده است.اما من پاسخ دادم خودتان اين كار را كرده ايد ما يك خانواده مذهبي هستيم و زينب هرگز به خود اجازه نمي دهد چنين كاري را انجام دهد."
او ادامه مي دهد: "در زمان گذشته دانشگاه ها حامي دانشجويان بودند ولي امروز حراست دانشگاه با سيستم امنيتي مملكت همكاري مي كند و در مقابل دانشجويان مي ايستد."
محمود پيغمبر زاده که از نبودن دخترش دلتنگ است، مي افزايد: "شايد زينب در زندان روحيه خوبي داشته باشد اما خواهر و برادرش زنداني ترند. چون خيلي نگرانش هستند."
زينب پيغمبر زاده به همراه 32 تن از فعالان جنبش زنان روز 13 اسفند مقابل دادگاه انقلاب تجمع كردند و خواسته شان حمايت از همفكران شان بود كه آن روز به دادگاه احضار شده بودند.اين 33 نفر دستگير شدند و حالا يك به يك به دادگاه احضار مي شوند.لازم به توضيح است که دوستان و فعالان جنبش زنان وثيقه مورد نظر دادگاه را تهيه کرده اند، اما دادگاه از پذيرش آن خودداري کرده است.

توی ده ارادون
ممولی اومد تو میدون
ممولی نگو، بلا بگو
تنبل تنبلا بگو
موی بلند، روی سیاه، ناخن دراز، واه واه واه
نه خاتمی، نه هاشمی، نه بچه های تحکیمی
هیچکس باهاش رفیق نبود
نشسته بود با چمران، با چند تا آبادگران
بابای اولی اش می گفت:
ممولی می آی بریم حموم؟
نه نمی آم، نه نمی آم
خودت رو می خوای اصلاح کنی؟
نه نمی خوام، نه نمی خوام
ممولی می خوای بیمه کنی؟
نه نمی خوام، نه نمی خوام-
بیمه مال سوسولهاست-
کی مرده فکر فرداست؟
ممولی می خوای بورس بخری؟
نه نمی خوام، نه نمی خوام-
بورس مال پولدارهاست-
پولدار خر آمریکاست
ملت خوب بینوایواش می رفت تو کوچه ها-
مردم چرا یواش می رین؟
- داریم می ریم کار داریم-
بچه داریم، بار داریم
ممولی می گفت: ملت خوب نازنین
سر در هوا، پا در زمین
به من چار سال سواری می دین؟-
نه که نمی دیم، نه که نمی دیم
چرا نمی دین؟-
واسه این که ما تمیزیم-
پیش همه عزیزیم-
اما تو چی؟ جوراب کثیف، کفش پاره، موی بلند، روی سیاه، ناخن دراز، واه واه واه
ممولی می خوای چی کار کنی؟
ممولی می گفت: می رم سفر
به این طرف، به اون طرف
به کابل و به بغداد، به توگو و ترینیداد
به شهربندرعباس، یه کم اون ور کاراکاس
با این همه کیا بیا، می رم به شهرگامبیا
اون جا همه سیاهن
حموم نرفته ماهن
عکس می گیرن تلق تلق
راه می برن، ترق ترق
همه جا منو نشون می دن
برای ممولی جون می دن
دانشجو داشت راه می رفت-
دانشجویی یا استاد؟-
دانشجوی فرانسه، توی بخش زبانم-
می آی با من بازی کنی؟-
نه جانم- چرا نمی آی؟-
واسه این که من صبح تا شب، درس می خونم-
چیزهای خوب یاد می گیرم-
آخر می شم لیسانسه، شاید برم فرانسه-
اما تو چی؟
های بد، کتکه رو زد، جوراب کثیف، کفش پاره، موی بلند، روی سیاه، ناخن دراز، واه واه واه
ممولی می گفت:
می خوام برم به تبریز
بدو بدو عرق ریز
اونجا سخنرانی کنم
به کدخدا یاری کنم-
اولدورم و بولدورم-
سیزه رئیس جمهورم-
پول ندارم، وام نمی دم-
نون ندارم، شام نمی دم-
نه رقص داریم نه شادی-
نه حق و نه آزادی-
نه تخم مرغ شونه ای-
گوجه فرنگی دونه ای-
به جاش خرمای بسته ای-
فقط انرژی هسته ای
در وا شد و بیست تا زن
تو خیابون راه رفتن
شعار دادن، داد زدن
یه چیزی رو فریاد زدن
ممولی اومد پیش زن ها-
خواهر می آی شعار بدی؟-
شعار با هوار بدی؟-
باید بگی به ما راست-
انرژی هسته ای جق مسلم ماست
خانومه گفت: نه نمی گم، نه نمی گم-
چرا نمی گی؟
خانومه گفت: تو رو به خدا
تو رو به علی، تو رو به امام اولی
برو خونه تون، بیت ولی
دختر ریزه میزه
ببین چقدر تمیزه
اما تو چی؟
وعده باد، مفت و زیاد، حرف های بد، کتکه رو زد، جوراب کثیف، کفش پاره، موی بلند، روی سیاه، ناخن دراز، واه واه واه
ممولی با آه و فس فس
اومد رسید به مجلس-
آهای آقای حداد-
خدا تو رو به من داد-
آهای رئیس و سرور-
تو ای مرد باهنر-
می آین با من بازی کنین؟-
نه که نمی آیم-
چرا نمی آین؟-
چون که می خوایم وکیل بشیم-
رئیس دسته بیل بشیم-
من و حداد و عماد و عموم
هفته ای دو بار می ریم حموم
اما توچی؟
افروغه گفت: نگاش کنین
موضع زور، هاله نور، وعده باد، مفت و زیاد، حرف های بد، کتکه رو زد، جوراب کثیف، کفش پاره، موی بلند، روی سیاه، ناخن دراز، واه واه واه
ممولی اومد تو پاستور
محافظاش با موتور
الهام رسید بهش گفت
ممولی می خوای بریم حموم؟
نه نمی خوام، نه نمی خوام
می خوای خودتو اصلاح کنی؟
نه نمی خوام، نه نمی خوام
چرا نمی خوای؟-
چون که می خوام با ایرباس-
زودی برم کاراکاس-
با داداشم چاوز جون!-
می خوایم بریم ارادون-
می خوایم بشیم قهرمان-
گور بابای دیگران
بالا رفتیم، ماست بودقصه ما راست بود
ابراهیم نبوی
Tuesday, May 8, 2007

صداي خاموشان ايران وجهان در سوئد
جنگ "صداهاي خاموششده" در روز جهاني مطبوعات با حضور نويسنده اش پيتر يونگ گرن که روزنامه نگاري سوئدي است معرفي شد. در اين جنگ که توسط 16 نويسنده مختلف نوشته شده، به کشورهاي مختلف از جمله ايران اشاره شده است.
جنگ "صداهاي خاموششده" به همت "اتحاديه نويسندگان سوئد"، "پن سوئد"، "خبرنگاران بدون مرز" و "سازمان عفو بينالملل" توسط انتشارات "ترانان" در استکهلم منتشر شده است.
هدف از انتشار اين کتاب، آشنائي دانشآموزان دبيرستاني سوئد با وضعيت نويسندگان در بند يا تحت فشار در کشورهاي مختلف جهان است.
جنگ "صداهاي خاموششده"، شامل نوشتههايي از نويسندگان ۱۶ کشور جهان است. ايران، کوبا، آمريکا، چين، روسيه، ترکيه، اريتره، و زيمباوه از جمله کشورهايي هستند که در اين کتاب به آنها اشاره شده است.
از ايران سه نوشته در اين مجموعه ارائه شده است: بخشي از خاطرات زندان مهرانگيز کار به نام "گردنبند مقدس". نامه اکبر گنجي از زندان خطاب به جهانيان. و مطلبي از ناصر زرافشان درباره قتلهاي زنجيرهاي.
سه متن يادشده توسط "سعيد مقدم"، مترجم ساکن سوئد، ترجمه شده که خود نيز مقدمهاي بر آنها نوشته است.
به گزراش خبرنگار "روز" از سوئد، اين مراسم با اجراي موسيقي ايراني توسط گروه واله آغاز شد و سپس چند کارشناس و فعال فرهنگي در مورد وضعيت آزادي بيان در کشورهاي روسيه، اريتره، ايران، چين و کره شمالي سخن گفتند.
"مسعود مافان"، ناشر و يکي از کساني که در شکلگيري کتاب "صداهاي خاموششده" همکاري داشته است طي سخناني کوتاه، با اشاره به شدت روزافزون فشارهايي که به فعالان اجتماعي در ايران وارد ميشود گفت: "توجه زياد جامعه بينالملل به مسئله هستهاي ايران باعث شده که مسئله نقض حقوق بشر در ايران در سايه قرار بگيرد و حکومت ايران به سادگي به سرکوب فعالان اجتماعي در ايران بپردازد. "وي با اشاره به دستگيريهاي اخير زنان، دستگيري يعقوب يادعلي، فشار روزافزون سانسور و مشکلات نشر در ايران، به وضعيت معلق "حسن مقدم"، هنرمند و نوازنده ايراني که بيش از شش سال است که در سوئد زندگي ميکند و پي در پي حکم اخراج گرفته است اشاره کرد و اينکه پن سوئد در تلاش است تا پرونده او را پيگيري کند.
"استيگ فردريکسون"، از کلوپ روزنامهنگاران سوئد و کارشناس مسايل روسيه، با اشاره به قتل "آنا پوليتکو وسکايا»، روزنامهنگار سرشناس روس و از منتقدان صريح اللهجه اقدامات کرملين در چچن، که سال گذشته به ضرب گلوله در مسکو کشته شد، گفت: "دامنه انتقادهاي اين روزنامهنگار در دايره خطوط قرمز کشورش به يکي از وزيران رسيده بود که به هيچوجه پذيرش انتقاد نداشت. به همين دليل از سر راه برداشته شد. همانطور هم که عاملان قتل ديگر روزنامهنگاران روسيه پيدا نشدند، قاتل او نيز پيدا نخواهد شد. عاملان قتل او را بايد در قدرتمداران چچن جست و جو کرد. "
"خالد عبدو"، روزنامهنگار اريترهاي مقيم سوئد، با توجه به شدت سانسور در اريتره و وضعيت "ديويد اسحاق"، روزنامهنگار سوئدي- اريترهاتي که در اريتره در زندان به سر ميبرد گفت، علي رغم فشاري که جامعه بينالملل و دولت سوئد براي آزادي ديويد اسحاق ميآورد اما دولت اريتره ميخواهد نشان بدهد که تحت فشار قرار نميگيرد و اسحاق فرقي با ديگر زندانيان ندارد. به اين ترتيب قدرت خود را نيز به مردم کشور خود نشان ميدهد.
"نور ادريس"، سياستمدار اريترهاي نيز در مورد وضعيت آزادي بيان و بسته بودن فضاي سياسي اريتره سخن گفت.
در پايان اين مراسم گروه موسيقي واله با هنرنمايي "حسن مقدم"، "امين ميرشاهي" و "مشتاق فيضيابي" به اجراي موسيقي سنتي ايراني پرداختند.
سحر نیازی
