شواهد باستانشناسي
شرايط آبوهوايي گرم و مرطوب در مابين 10000 تا 4000 سال پيش را يافتهها و نشانههاي باستانشناختي نيز تأييد ميكند. از سويي بخش بزرگي از تپههاي باستاني و سكونتگاههاي كهن ايران از نظر زماني به همين دوره 6000 ساله گرم و پر باران تعلق دارند و همه آنها در كنار كويرهاي شورهزار، رودهاي خشك و مناطق بيآب و علف پراكندهاند كه اين نشان از شرايط بهتر آبوهوايي در زمان شكلگيري و دوام آن تمدنها دارد.
استقرار اين تمدنها در كنار چالهها و كويرهاي خشك و نمكزار، نشانه وجود آب فراوان و شيرين در آنها بوده است و خشكرودهاي امروزيِ مجاور تپهها، آب كافي و زلال اهالي شهر يا روستا را تأمين ميكرده است.
از سويي ديگر دركنار درياهاي امروزي نشانهاي از تپههاي باستاني به چشم نميخورد. تپههاي باستاني در جنوب با ساحل خليجفارس فاصلهاي چند صد كيلومتري دارند كه نشان ميدهد در دوران يخبندان كه سطح درياهاي جنوب پايينتر از سطح فعلي بوده، پس از بالا آمدن آب دريا، سكونتگاههاي انساني به زير آب رفته است و در دوران بينيخبندان كه سطح درياهاي جنوب بالاتر و همچنين سطح زمين پايينتر بوده و رسوبهاي ناشي از سه رود بزرگِ كارون، دجله و فرات كمتر جايگير شده بودند، آب خليجفارس تا نزديكيهاي تمدنهاي آنروز در شوش و سومر ميرسيده است. كتيبههاي سومري به روايت اين نفوذ آبها به درون مياندورود پرداخته و از شهر باستاني «اريدو» به عنوان “شهري در كنار دريا” نام بردهاند.
سكونتگاههاي باستاني در شمال و در كرانه درياي مازندران نيز با ساحل فاصلهاي دهها كيلومتري دارند، كه نشان ميدهد در زمان رونق آن باششگاهها، سطح درياي مازندران بالاتر از امروز بوده است. همچنين باقيمانده سدهاي باستاني و از جمله سد و بندهاي ساخته شده بر روي درهها و آبراهههاي كوه خواجه در سيستان نيز نشانه بارندگيهاي بيشتر در زمان خود است. اين بندها آب مصرفي لازم براي نيايشگاهها و ديگر ساختمانهاي بالاي كوه خواجه را تأمين ميكردهاند. امروزه نه تنها آن آبراههها، بلكه حتي دريـاچـه هـامـون نيز كاملاً خشك شده است. خشكساليهاي كوتاه مدت اخير در ايران نشان داد كه حتي چند سال كمبود بارندگي ميتواند به سرعت درياچهها و آبگيرها و رودهاي بزرگ را خشك سازد و چرخه حيات و محيط زيست را در آنها نابود كند. خشك شدن درياچه ارژن در فارس و زايندهرود در اصفهان نمونهاي از اين پديده نگران كننده بود.
نشانههاي باستانشناختي، همچنين آثار رسوبهاي ناشي از سيلهاي فراوان در حدود 5500 سال پيش را تأييد ميكند. به عنوان نمونه ميتوان از حفاري قرهتپه توسط استاد مير عابدين كابلي در منطقة قمرود كه با هدف ثبت دامنه دگرگونيها و تغييرات ناشي از طغيان آبها انجام شد، نام برد. بر اين اساس در حدود 5500 سال پيش وقوع سيلهاي مهيبي منجر به متروك و خالي از سكنه شدن كل منطقه قمرود و مهاجرت مردم به ناحيههاي مرتفعتر مجاور شده است.
علاوه بر اينها, وجود نگارههاي روي سفال از غزال، فيل، گوزن، پرندگان وابسته به آب و آبزيان، و حتي لاكپشت، ماهي و خرچنگ، نشانه شرايط مطلوب آبوهوايي در زمان گسترش آن تمدنها بوده است.
در اينجا بايد به اين نكته مهم نيز اشاره كرد كه همزمان با دورهاي كه در فلات ايران شرايط محيط زيست بسيار مطلوب براي جوامع انساني وجود دارد و از آن بهرهبرداري نيز ميشود، در سراسر سرزمين سيبري و شمال آسياي ميانه و شمال قفقاز كه آن ناحيهها را محل كوچ و مهاجرت آرياييان به حساب ميآورند، تنها چند نمونه معدود از گورپشته يا شواهدي از زندگي غير يكجانشيني پيدا شده است كه از جمله آنها ميتوان از پناهگاههايي در بخشهاي شمالي حوضه آبريز درياچه آرال نام برد. در آن زمان، در آن سرزمينها تنها سرما و يخهاي باقيمانده از دوره يخبندان حكمفرما بوده و آنچه پيدا شده عموماً متعلق به عصرهاي جديدتر و كوچ ايرانيان و اقوام ديگر به آن نقاط ميباشد.
Subscribe to:
Post Comments (Atom)

No comments:
Post a Comment