Tuesday, September 18, 2007

زندان، آه، استخر!


کیان تاجبخش در دیدار روزنامه نگاران از اوین گفت: در سلول مان فقط استخر نداریم.
در اینجا چند زندان استبه هر زندان دو چندان نقبدر هر نقب چندین حجرهدر هر حجره چندین مرد در استخر...
از این زندانیان یک تنزنش را در شب تاریک بعد از ازدواجشدر حیاط خانه شان بوسیدو با این جرم چندین ماه در سلول خود پوسید
از این زندانیان یک تنبه روی کرسی استادی هاروارد در بوستون، نشسته استو چندین سال و چندین ماه در را نیزبرای خواندن تحقیق در فیزیکبه روی خویشتن بسته است و اکنون بازجویی کله اش را با شتاب سخت ضرب لنگه کفشی می شکسته است
از این زندانیان چندین نفر در خلوت یک روز تابستان درون سالنی با چند صد دانشجوی دیگر سکوتی را شکستندو حالا چند ماهی می شود با اتهامی که نمی دانند و هرگز نیز آن را می نپندارنددرها را به روشان سخت بستندو آنها تا به چندین ماه دیگر میهمان هستند
از این زندانیان یک تن به جرم آمدن سوی وطنتا عمه و خاله و دائی جان و خواهر زاده را بینددو هفته میهمانی رفته است و بس صفا کرده استو پاسپورت خودش را دست ماموران گمنامی رها کرده استو هنگام خروج از مرز کسی او را به زندان اوین خوانده استو او را اعترافانده ستکه با دشمن چه ها کرده استو جاسوسی برای سازمان اطلاعات سیا کرده است
از این زندانیان یک زنصد و سی سال پیش از اینهوادار گروهی تندرو بوده استو هفتاد و سه سال قبل طرفدار کسی مثل زورو بوده استو از سی سال پیش از این در اطراف پرو بوده است
از این زندانیان یک تن میان یک سوئیت انفرادی همه چی دارداز آن جمله است یخچال و کمد با تخت و لیوان و ملافه های گلدار و پتوی سبز پشمیو یک میز بزرگ کار و یک بشقاب با ماست و خیار و یک قوری و یک کتری و یک قندان که پر قند استولی افسوس در بند استولی افسوس! تنها در سوئیت انفرادی نیست استخری!
وگرنه وضع عالی بودو زندان، ماست مالی بود

No comments: