Saturday, April 30, 2011

نباید ساکت نشست




سلام دختر باران!

دوباره از کوچه آمده ام!

ما را باش که با هزار بهانه

رفته بودم گرد پاییز را

از رنگ و رخ شهریور پاک کنم

که

پیر زنی‌ را دیدم

با چادر ضربدری اش

داشت آرزو‌های محال خود را

دانه دانه

از دیوار امید جمع می‌‌کرد!

کاشی‌های شکسته ی خانه اش را

که جای پای تمام "پای نرفته اش از درب عاشقی" بود

بیرون می‌‌انداخت!

نه بانوی من

نباید ساکت نشست

باید راه را

برای آبی‌‌ترین شکل عاشقی

از دریچه ی کوچه ها

به خانه هامان راه بدهیم!

باید جای پاییز را در حافظه ی شهریور

با اشک‌های شوق مان پر کنیم!

حالا

حاضری تا آیینه ی دریا شویم؟!

(بهرنگ قاسمی)

فیلم کوتاه آکاردئون ساخته جعفر پناهی

ايران / اجتماعی



شهلا عبقری (استاد دانشگاه در آتلانتا و فعال حقوق بشر و زنان)
اول ماه مه، روز جهانی کارگر، را پيش رو داريم و می‌رويم تا دگر بار اين روز را جشن گرفته و گرامی بداريم.

کارگران و زحمتکشان در ايران ساليان درازی است که اين روز را چه در خفا يا آشکار گرامی می‌دارند و خواست‌ها و حقوق انسانی خود را اعلام و برای احقاق آنها تلاش می‌کنند. اما با وجود حق‌طلبی و تلاش مداوم و پيگير کارگران در اين سال‌ها همچنان مشاهده می‌کنيم که بسياری از خواسته‌های اين طبقه تحقق نيافته است و کارگران و زحمتکشان ايران با شرايط بسيار دشواری دست به گريبانند که می‌توان گفت شايسته شان انسانی آنها نيست.

در چنين شرايطی، آن چه بيش از همه باعث نگرانی است و نياز به توجه بيش از پيش دارد، مسئله زنان کارگر در ایران است.

زنان کارگر نه تنها در شرايط دشوار مشابه با کارگران مرد قرار دارند، بلکه با معضلاتی ديگر که ناشی از تبعيض جنسيتی غالب بر جامعه است نيز مواجه‌اند.

از زمان پهلوی اول، زمانی که حجاب به زور به دور افکنده شد و زنان از اين بند رها شدند، بيش از ۸۰ سال می‌گذرد.

زنان از همان آغاز وارد بازار کار شدند و از حوزه خصوصی (اندرونی) وارد حوزه عمومی (بيرونی) شدند و به تدريج به صورت نيروی قابل توجهی در نيروی کار جامعه درآمدند.

در سال‌های اخير، بحران وسيع اقتصادی جامعه با برنامه‌های نابخردانه حکومت جمهوری اسلامی که تنها سعی بر حفظ منافع و پابرجايی خود دارد، بيش از پيش وخيم شده و سطح درآمد سرانه آن چنان پايين آمده است که اکثريت کارگران و زحمتکشان زير خط فقر قرار دارند. در چنين شرايطی، بدون مشارکت زنان کارگر چرخش زندگی خانوادگی کارگران ميسر نيست.

زهرا صادقی، مسئول اتحاديه زنان کارگر خانه کارگر استان مازندران، در بررسی‌ای که از شرايط زنان کارگر داشته است، به اين نتيجه می‌رسد که «علت اصلی کار زنان تامين نياز مالی است» (۱).

در اين ميان، در جمهوری اسلامی ايران، بدون توجه به همين موضوع و نيز نقش زنان در نيروی کار تلاش‌هايی به عمل آمده است تا آنان به خانه‌ها بازگردانده شوند. آخرين تلاش، مصوبه مجلس شورای اسلامی در جهت کاهش ساعات کار زنان شاغل است که انتقاد بسياری از فعالان کارگری و مدافعان حقوق زن را به دنبال داشته است (۲).

حکومت جمهوری اسلامی ايران از طريق گزارش‌هايی در رسانه‌های دولتی، مانند تلويزيون، تلاش کرده است تا نشان دهد که کاهش ساعت کار زنان، مزيتی است برای آنها تا بتوانند ساعات بيشتری را با کودکان و خانواده خود سپری کنند.

هر چند، شايد در نگاه اول نتوان پی برد که چنين مصوبه‌هايی چه هدفی را دنبال می‌کنند، اما با ديدی دقيق‌تر، هدف بيرون راندن زنان از گردونه نيروی کار را می‌توان در آن به خوبی مشاهده کرد.

کم شدن ساعات کار زنان سبب می‌شود که کارفرمايان برای استخدام‌شان بهانه‌هايی بيابند و در نهايت، آنها را استخدام نکنند و به اين ترتيب، هدف حکومت که همان خارج کردن زنان از عرصه اجتماع است، عملی می‌شود.

کارشناسان بر اين اعتقادند که وقتی زنان از محيط کار کنار گذاشته می‌شوند، ‌ميزان بهره‌‌وری آنان در مشاغل‌شان کاهش می‌‌يابد، زيرا قادر نخواهند بود معلومات خود را از طريق آموزش‌های حين خدمت بالا ببرند و توانايی خود را به‌روز نگه دارند و به اين ترتيب، روند ارتقاء شغلی آنان کند می‌شود و مردان سريع‌تر از آنان ارتقاء شغلی پيدا می‌کنند.

به گفته شماری از کارشناسان، خروج زنان از محيط‌ کار، آنان را از فعاليت‌های اجتماعی جدا می‌کند و ميزان فقر و بزه‌کاری‌ها در جامعه را بالا می‌برد.

در شرايط شديد فقر اقتصادی که کارگران زن قرار دارند و مرد نان‌آور خانواده نمی‌تواند به تنهايی وظيفه تامين معاش تمامی اعضای خانواده را عهده‌دار ‌شود، زنان برای گذران زندگی خانواده‌های خود مجبورند جويای کار باشند و در شرايط رقابت گسترده در جامعه برای يافتن شغل، نيروی کار خود را به ناچار ارزان‌تر بفروشند تا شغلی پيدا کنند، ضمن آن که بايد در شرايط طاقت‌فرسايی نيز کار کنند.

بنابراين با اجرای طرح کاهش ساعات کار زنان، می‌توان پيش‌بينی کرد که:

۱. ميزان اخراج کارگران زن بالا می‌رود و يا اين که شرايط کاری بسياری از آنان تغيير می‌کند و به صورت غيررسمی و روزمزدی که تابع قوانين مشخصی نيست و بستگی به توافق بين کارفرما و کارگر دارد تبديل می‌شود (۳).

۲. دستمزد کارگران زن کاهش می‌يابد و زنان از نظر اقتصادی فقيرتر می‌شوند.

۳. تعداد کارگران خانگی (کارگران زنی که در خانه‌های مردم کار می‌کنند)، زنان دست‌فروش و زنان کارگر - کشاورز بالا خواهد رفت. اين نوع کارگران غيررسمی به حساب می‌آيند و به دليل نداشتن جايگاه مشخصی در عرصه کار و توليد، تحت پوشش قانون کار قرار نمی‌گيرند.

۴. اعمال تفکر جنسيتی در محيط کار تقويت و سبب می‌شود که بيش از پيش، اين تفکر زنان کارگر را در محيط کار مانند سايه تعقيب کند و بيش از هميشه آنها را تحت فشار و استيصال قرار دهد.

۵. زمينه آزار جنسيتی و خشونت در محيط کار بيشتر فراهم می‌شود. آزار جنسيتی در محيط کار می‌تواند به اشکال مختلف شامل رفتارهای نامناسب روانی، کلامی و فيزيکی به وقوع بپيوندد که به آزار جنسی زنان منجر می‌شود. کارگران زن يا بايد به آزارهای جنسی تن دهند يا در مقابل آن استقامت کنند که می‌تواند نتايجی چون اخراج، محروميت از ارتقاء شغلی و مزايای شغلی را برای آنان به دنبال داشته باشد.

۶- در مجموع، اجرای چنين قوانينی فرصت اشتغال برابر زنان با مردان را از بين می‌برد و کارفرمايان نيز به طور کلی، شوقی برای استخدام آنان ندارند و در نتيجه، اين موضوع به استثمار بيشتر کارگران زن و از بين رفتن هرچه بيشتر همان حقوق ناچيز آنان منجر خواهد شد.

در شرايط نابه‌سامانی که زنان کارگر ايران قرار دارند، بسيار حايز اهميت است که آنان هرچه بيشتر پا به پای مردان برای کسب فعاليت‌های سنديکايی و اتحاديه‌ای مبارزه کنند.

تشکيل صف مستقل زنان در تشکل‌های کارگری برای دستيابی به حقوق حقه زنان کارگر نيز از الزامات است.

ضمن آن که بايد کوشيد تا شرايط دشوار زنان کارگر ايران و صدای حق‌طلبانه آنان را بيش از پيش به اطلاع مردم برسد تا مانع از نقض حقوق آنها شد.

منابع:

۱- وب‌سايت آفتاب‌نيوز - ۲۱ آذر ۱۳۸۹

۲- وب‌سايت شفاف - ۱۷ فروردين ۱۳۸۹

۳- وب‌سايت جهان‌نيوز - ۱۹ اسفند ۱۳۸۸

Thursday, April 28, 2011

نود سالگی سیمین دانشور، بانوی داستان‌نویسی ایران


خانم سیمین بهبهانی، شما از چه زمانی خانم دانشور را می‌شناسید؟

سیمین بهبهانی: افتخار می‌کنم که با خانم دانشور از سال ۱۳۴۷ یا ۱۳۴۸ آشنا بودم و تمام نوشته‌های ایشان را می‌خواندم، از جمله کتاب‌هایی که بسیار محبوب من بود، کتاب "سووشون" بود. سووشون یکی از رمان‌هایی است که پا به‌ پای رمان‌های این ۵۰ - ۶۰ سال اخیر، در شمار بهترین‌هاست. مثل رمان‌هایی که صادق هدایت نوشته، مثل رمان‌هایی که صادق چوبک نوشته، تا هوشنگ گلشیری و محمود دولت‌آبادی و نسل پس از آنها. اینها کسانی هستند که رمان‌های خوبی در ۶۰ یا ۷۰ سال اخیر منتشر کرده‌اند، و به نظر من خانم دانشور یکی از بزرگان ادبیات ما هست.

در سال ۱۳۵۷ بود که با منصور اوجی در "کانون نویسندگان ایران" آشنا شدم. او از دوستان خانم دانشور است. به آقای اوجی گفتم که دلم می‌خواهد با خانم دانشور آشنا شوم، این آرزوی من است. گفت من ترتیبش را می‌دهم. وقتی از تهران به شیراز بازگشت، نامه‌ای نوشته بود به خانم دانشور که سیمین بهبهانی می‌خواهد با تو آشنا شود و خانم دانشور هم لطف کردند و مرا به حضور پذیرفتند. من رفتم به خدمتشان و در جرگه‌ی دوستان صمیمی ایشان درآمدم و هنوز که هنوز است فکر می‌کنم که دوستی و استادی بهتر از ایشان نداشتم و خیلی ایشان را دوست دارم و امیدوارم که عمرشان دراز باشد و در میان ما سال‌های سال باشند و بدرخشند.

آقای اوجی، شما و خانم دانشور هردو شیرازی هستید و این طور که پیداست مدت‌هاست یکدیگر را می‌شناسید.

منصور اوجی: سیمین دانشور همشهری من است. برای اولین بار در دهه‌ی ۱۳۴۰ شبی در خیابان شیراز جلال آل‌احمد و ایشان را ملاقات کردم که به اتفاق چند دوست دیگر بودیم و بعد هم اینها رفتند تهران، من با جلال مکاتبه داشتم و بعد هم در نامه‌ای که به جلال می‌نوشتم سلام می‌رساندم و جلال هم در جوابی که به من می‌داد سلام ایشان را می‌رساند. و بعد هم جالب است من فوق‌لیسانس که قبول شدم، روزی رفتم تهران برای ثبت نام، در یکی از روزنامه‌ها آگهی دیدم که جلال درگذشته و زیرش هم عیناً اسم سیمین دانشور و شمس آل‌احمد بود و در همان روز ایشان را از اسالم به تهران می‌بردند. من عوض اینکه بروم دانشکده ثبت نام کنم، رفتم نزدیک روزنامه اطلاعات. و بعد هم موقعی که جنازه‌ی جلال را آوردند و در مراسمی که برای ختم جلال گرفته شد شرکت داشتم. و نماز جلال را یادم هست آیت‌الله طالقانی خواندند و بعد هم در کل مراسم سیمین دانشور چنان باوقار شرکت داشتند که واقعا همه را به حیرت انداختند. و بعد هم من مکاتبه‌ام را با سیمین ادامه دادم تا رسیدیم به ده شب شعر کانون نویسندگان ایران. من خارج بودم، اما به ایران برگشتم و رفتم به شیراز. در یکی از روزنامه‌ها خواندم که شب‌های شعر برگزار می‌شود. تعجب کردم که بعد از مدت‌ها خفقان اولین بار شب‌های شعر گذاشته‌اند، آنهم ده شب.

منظورتان شب‌های شعر سال ۱۳۵۶ است؟

اوجی: بله. در میان سخنرانی‌های شب اول، دیدم که اسم من هست و اسم خانم دانشور هم هست. حیرت کردم که اینها آمده‌اند و در غیاب من اسم مرا گذاشته‌اند. آمدم منزل و با خانم دانشور تماس گرفتم که چگونه اسم مرا داده‌اید؟ ایشان فرمودند که من نمی‌دانستم که شما ایران نیستید و بعد هم وقتی که مراسم این ده شب را روبه‌راه می‌کردیم، برای شب اول هرکسی را اسم می‌بردیم، دلشان نمی‌خواست در شب اول بیایند شرکت کنند، چون معلوم نبود ساواک چه به سرشان بیاورد. خانم دانشور فرمودند که اخوان ثالث گفته من هستم. خانم دانشور هم گفت من هستم و گفتم اسم اوجی را هم بنویسید.

چه خاطراتی از ایشان دارید؟ خاطرات شیرین و یا حتی تلخ؟

بهبهانی: خاطرات شیرین این بود که ایشان همیشه با برادرشان سرتیب یا سرلشکر دانشور به منزل ما می‌آمدند و با هم شب‌های زیادی می‌گذراندیم، شعر می‌خواندیم و تقریبا همه‌ی شعرهایی را که من در آن سال‌ها سرودم برای خانم دانشور خوانده‌ام. هر شعری را قبل از این‌که چاپ شود برای ایشان می‌خواندم و همین‌طور این دوستی ادامه داشت. البته در آن روزگاران شیرین، رویدادهای تلخی هم پیش آمد: یکی موقعی بود که همسر من فوت کرده بود، ایشان بیشترین دلداری را در آن موقع به من می‌دادند؛ و اتفاقا مدتی پس از آن اخوی ایشان فوت کرد و این وظیفه‌ی دلداری دوست را من به عهده گرفتم. برای من و خانم دانشور حتما این دو واقعه بسیار دردناک بوده.

اوجی: چندی پس از انقلاب با دوستانم سفری رفته بودیم شمال. فکر می‌کنم سال ۱۳۵۸ بود. یک روز بیشتر در تهران نمی‌توانستم بمانم. دوست داشتم هم خانم بهبهانی را ببینم و هم خانم دانشور را. زنگ زدم به خانم دانشور که من فردا می‌آیم تهران از شمال به اتفاق دوستان، دوست دارم شما و خانم بهبهانی را به اتفاق ببینم. ایشان فرمودند که کاری ندارد، من دعوت می‌کنم ایشان را تا بیایند، و بعد عصری که آمدیم من یک آینه‌ی دردار در شمال برای خانم دانشور گرفتم تا کادو بدهم به ایشان. به اتفاق چند دوست عصر روز موعود رسیدیم به خانه‌ی خانم دانشور. زنگ زدیم، خانم دانشور در را به روی من باز کرد. بعد هم تا مرا دید اشاره کرد که: اوجی چقدر شکسته شدی. بعد هم هوشنگ خان برادر ایشان گفتند که اوجی شاعر است و بعد توی شرایط و مشکلات خواه ناخواه این شکسته خواهد شد. منتها من وقتی دقت کردم، دیدم خانم دانشور شکستن‌اش بیشتر از همه‌ی ماست و آینه‌ی دردار را به ایشان ندادم و این آینه‌ی دردار را آوردم و هنوز که هنوز است من آینه‌ی دردار را در خانه‌ام نگه داشته‌ام.

Bildunterschrift: سیمین بهبهانی، شاعره نامی، در جمعی از فعالان جنبش زنان
همسر آل‌احمد

خانم دانشور همسر زنده‌یاد جلال آل‌احمد است. از آنجا که همسر ایشان هم نویسنده بود، در آن زمانه که زنان انگشت‌شماری می‌نوشتند، خانم دانشور به عنوان یک زن نویسنده چقدر استقلال داشتند؟

بهبهانی: هر نویسنده‌ای خودش استقلال خودش را دارد. خانم دانشور را با جلال آل‌احمد اگر مقایسه کنید، از لحاظ سبک، از لحاظ تفکر، از لحاظ احساس، از همه‌ی این اصول نویسندگی مغایرت دارند با یکدیگر. او یک طور دیگر است، مردانه می‌نویسد. چیزهای متفکرانه. خانم آنشور آنچه می‌نویسد از روی احساس و با لطافت زنانه است. من هیچ نشان یا اثر دستی از جلال آل‌احمد در نوشته‌های خانم دانشور ندیده‌ام.

البته وقتی دو نفر با هم زندگی می‌کنند یک نقاط مشترکی دارند با هم‌، عقایدشان مثل هم می‌شود. ممکن است که طرز تفکرشان شبیه هم باشد. که حتما باید باشد، ولی باز می‌بینم که خانم دانشور مخالفت‌هایی با جلال آل‌احمد داشته و هنوز هم که هنوز است یادش نرفته و گاهی اوقات آنها را برای ما تعریف می‌کند.

خانم بهبهانی، به نظر شما تا چه اندازه تجربه‌ی خود خانم دانشور در داستان‌هایش نقش داشت؟

بهبهانی: به نظر من تخیل خانم دانشور بر تجربه‌هایش می‌چربد. یعنی تخیل بسیار قوی دارد. من دلیل دارم برای این مطلب که می‌گویم. خانم دانشور هیچگاه مادر نشد، آبستنی را حس نکرد، بچه‌دار شدن را ندید، ولی در قسمتی از کتاب "سووشون" شما زن آبستنی می‌بینید که رفته توی زیرزمین و شربتی می‌خورد ـ یعنی به قول عوام‌الناس ویارش را دارد معالجه می‌کند ـ و این خیلی عجیب بود برای من. و صحنه‌هایی، مثلاً فرض کنید رقص یک رقاصه‌ی هندی را طوری توصیف می‌کند که مثل اینکه اصلا خودش بلد است این‌جوری برقصد. یا اینکه خیلی مسائل هست که خودش تجربه نکرده، ولی تخیل او در آن نوشته آشکار است. این تخیل آنقدر قوی هست که انسان را سیراب از باور می‌کند. پس به نظر من این نکته در آثار خانم دانشور خیلی حس کردنی است و ارزشمند.

نویسنده‌ای پذیرای انتقاد

آقای اوجی، شما که خاطرات بسیاری از خانم دانشور دارید، بفرمایید که برخورد ایشان با منتقدان خود چگونه بود؟

اوجی: یک بار من خواهرم فوت کرده بود در شیراز. خانم دانشور باخبر شدند، به من تلفن زدند که بلند شو بیا تهران، یک مدتی خانه‌ی ‌من بمان تا کمی از غم‌ات کاسته شود. من رفتم و شبی رفتم به منزل عباس معروفی. عباس معروفی چند نفر را دعوت کرده بود، از جمله فرشته ‌داوران، محمدعلی سپانلو و خانم مهین صنعتی. در آن شب درباره "سووشون" بحث در گرفت. خانم داوران که از امریکا آمده بود، ایراد گرفتند که خانم دانشور در این کتاب زن را ذلیل نشان داده است و بعد من و عباس معروفی و سپانلو دفاع کردیم از خانم دانشور و گفتیم که وقایع این کتاب به زمان جنگ اول جهانی برمی‌گردد. در آن دوره مردان بر زندگی خانواده مسلط بودند، و اگر خانم دانشور جور دیگری می‌نوشت، نادرست بود.

چند روز بعد رفتیم با عباس معروفی خدمت خانم دانشور. عباس معروفی گفت که دیشب من و اوجی و سپانلو از شما دفاع کردیم و فرشته داوران در مورد رمان شما نکاتی گفت که درست نبود. هر کس دیگری بود شروع می‌کرد به بد و بیراه گفتن به خانم فرشته داوران. ولی این زن با متانت تمام گفت که فرشته داوران در مورد کار من نکات درستی گفته است. نکته‌ی جالبی که من از خانم دانشور آموختم و به کار می‌برم این است که او در مورد دیگران همیشه نیمه‌ی پُر لیوان آنها را می‌بیند، به هیچ وجه کاری به نیمه‌ی خالی لیوان دیگران ندارد، یعنی بیشتر محاسن دیگران را می‌بیند.

خانم بهبهانی، در سالروز نودسالگی خانم دانشور، چه آرزویی برای ایشان دارید؟

بهبهانی: خانم دانشور چه در جوانی، چه در هنگام پیری و بیماری زنی است محترم. باید که احترامش نگه داشته شود. ما به آثارش افتخار می‌کنیم و امیدوارم که مردم کشور من هم قدر بدانند و فراموش‌کار نباشند.

فکر می‌کنید الان این حالت نیست دیگر برایشان؟ یعنی آن‌طور که باید دوستان دور و برشان نیستند؟

بهبهانی: تا جایی که می‌دانم دوستان ایشان مثل پروانه دور ایشان می‌گردند، اما در حال حاضر خانم دانشور خودش حوصله ندارد و نمی‌تواند تحمل کند آمد و رفت زیاد را. حالش زیاد مناسب خسته شدن و گفتگو کردن و به اصطلاح مؤدب نشستن و اتیکت را رعایت کردن و اینها دیگر نیست.

آقای اوجی، از نظر روحی و جسمی وضعیت خانم دانشور چگونه است؟

اوجی: روحیه ایشان تغییر کرده است و به سختی سخن می‌گویند. مطالبی را می‌گوید خیلی فشرده. اگر چیزی بپرسید، یکی دو کلمه جواب می‌دهد و توش و توان ندارد که با شما با تاب و تفصیل با شما صحبت کند. در پیری، دورانی مشکل را می‌گذرانند، بسیار مشکل.

مصاحبه گر: نوشین شاهرخی
تحریریه: علی امینی


/>



Wednesday, April 27, 2011

سامورایی معاصر ژاپن




پنجاه نفرعلیرغم خطر مرگ برای کنترل در راکتورفوکوشیما باقي مانده اند.مردم ژاپن به آنها سامورایی مي گويند
این گروه کوچک مهندسین و تکنسین ها بصورت قهرمانان ملی ژاپن درآمده اند.به آنها “کامی کازی” و سامورایی گفته می شود. آنها در معرض تشعشعات بسیار قوی رادیو اکتیو هستند و بدون شک بسیاری از پیامد آن جان خواهند سپرد. جایشان را هر پانزده دقیقه عوض می کنند که از تشعشع نسوزند. پنجاه نفر داوطلبانه برای کنترل راکتور در مرکز مانده اند. بیست نفر دیگر علیرغم خطر مرگ به آنها پیوسته اند تا راکتور را از کار بیندازند.امروز در ژاپن همه می دانند که اگر از بروز فاجعه ای عظیم جلوگیری شده، بخاطر فداکاری مردانی بوده که هویتشان اعلام نشده است. میدانیم در میان آنها مردی 59 ساله است که تنها هجده ماه به بازنشستگیش مانده است. دختر او پیامی تکان دهنده در سایتی که به قربانیان زمین لرزه اختصاص یافته، منتشر کرده است.

حالا ديگه وقتي پرسيدن دليل پيشرفت يك كشور چيه نگيد
هوش و ذكاوت، فرهنگ قديمي و...
بگيد" تعهد و از خودگذشتگي برای وطن"،
بگيد فرهنگ بالا، فرهنگي كه توش سامورايي ها افسانه نيست بلكه واقعيته ....
........................................................................................
ایا در فرهنگ ما خصلت های " پهلوانی" دیگه مرده و تبدیل به افسانه شده..؟؟
............................................................................................
من خودم بعيد بدونم كه بتونم مثل اونها بزرگ باشم،
ولي اميدوارم بتونم براي اونها احترام لازم رو قائل بشم

گورانی های کردستان، لرستان و لکسان

به كه بايد دل بست؟ // به كه شايد دل بست؟




سينه ها جاي محبت، همه از كينه پر است .

هيچكس نيست كه فرياد پر از مهر تو را ـ

گرم، پاسخ گويد

نيست يكتن كه در اين راه غم آلوده عمر ـ

قدمي، راه محبت پويد

***

خط پيشاني هر جمع، خط تنهائيست

همه گلچين گل امروزند ـ

در نگاه من و تو حسرت بيفردائيست .

***

به كه بايد دل بست ؟

به كه شايد دل بست ؟

نقش هر خنده كه بر روي لبي ميشكفد ـ

نقشه يي شيطانيست

در نگاهي كه تو را وسوسه عشق دهد ـ

حيله پنهانيست .

***

زير لب زمزمه شادي مردم برخاست ـ

هر كجا مرد توانائي بر خاك نشست

پرچم فتح بر افرازد در خاطر خلق ـ

هر زمان بر رخ تو هاله زند گرد شكست

به كه بايد دل بست؟

به كه شايد دل بست؟

***

خنده ها ميشكفد بر لبها ـ

تا كه اشكي شكفد بر سر مژگان كسي

همه بر درد كسان مينگرند ـ

ليك دستي نبرند از پي درمان كسي

***

از وفا نام مبر، آنكه وفاخوست، كجاست ؟

ريشه عشق، فسرد

واژه دوست، گريخت

سخن از دوست مگو، عشق كجا ؟ دوست كجاست ؟

***

دست گرمي كه زمهر ـ

بفشارد دستت ـ

در همه شهر مجوي

گل اگر در دل باغ ـ

بر تو لبخند زند ـ

بنگرش، ليك مبوي

لب گرمي كه ز عشق ـ

ننشيند بلبت ـ

به همه عمر، مخواه

سخني كز سر راز ـ

زده در جانت چنگ ـ

بلبت نيز، مگو

***

چاه هم با من و تو بيگانه است

ني صد بند برون آيد از آن، راز تو را فاش كند

درد دل گر بسر چاه كني

خنده ها بر غم تو دختر مهتاب زند

گر شبي از سر غم آه كني .

***

درد اگر سينه شكافد، نفسي بانگ مزن

درد خود را به دل چاه مگو

استخوان تو اگر آب كند آتش غم ـ

آب شو، « آه » مگو .

***

ديده بر دوز بدين بام بلند

مهر و مه را بنگر

سكه زرد و سپيدي كه به سقف فلك است

سكه نيرنگ است

سكه اي بهر فريب من و تست

سكه صد رنگ است

***

ما همه كودك خرديم و همين زال فلك

با چنين سكه زرد ـ

و همين سكه سيمين سپيد ـ

ميفريبد ما را

هر زمان ديده ام اين گنبد خضراي بلند ـ

گفته ام با دل خويش:

مزرع سبز فلك ديدم و بس نيرنگش

نتوانم كه گريزم نفسي از چنگش

آسمان با من و ما بيگانه

زن و فرزند و در و بام و هوا بيگانه

« خويش » در راه نفاق ـ

« دوست » در كار فريب ـ

« آشنا » بيگانه

***

شاخه عشق، شكست

آهوي مهر، گريخت

تار پيوند، گسست

به كه بايد دل بست ؟

به كه شايد دل بست ؟



ازکتاب طلوع محمد

مهدی سهیلی

به كه بايد دل بست؟

به ایرانیان دل مبندید

ایرانیان افرادی غیر قابل اعتماد هستند نه لطف و کرمشان معلوم است و نه کینه و عداوتشان. تا زمانی که از تو نفع و بهره ای نصیبشان شود چون مگسانی گرد شیرینی در کنارت هستند و با تو از در دوستی و محبت در می آیند. وقتی گره از مشکلاتشان برداشته شود و یا نفعشان تامین گردد، گویی که اصلا تو را نمی شناسند و حتی نیم نگاهی هم به تو نمی اندازند. اگر دچار گرفتاری شوی به یاریت نمی شتابند و توجهی هم به تو نمی کنند و بی تفاوت از کنارت می گذرند حتی ممکن است بر بار مشکلاتت هم بیفزایند. اگر با یک نفر هم صحبت شوی از حرکات چهره و دست و نحوه صحبت کردنش متوجه می شوی چقدر فریبکار و دروغگو است. با چشمان خود شاهد هستی که چگونه زیر پای یکدیگر را خالی می کنند چون تحمل پیشرفت دیگری برایشان بسیار مشکل است.

خلاصه آنکه هیچ گاه برای وجود آدمی ارزشی قایل نیستند یا از روی حسرت به آدمی می نگرند و یا حسادت و طمع. در هر حال چندان فرقی نمی کند و این نشان از جهل و کوته بینی و حقارت آنهاست.

"جیمز موریه" در کتاب خود تحت عنوان "حاجی بابای اصفهانی" ایرانیان را اینگونه توصیف می کند:

"به ایرانیان دل مبندید که وفا ندارند، سلاح جنگ و آلت صلح ایشان دروغ و خیانت است. هر چه به عمارت ایشان کوشی به خرابی تو کوشند، بی هیچ و پوچ آدمی را می فروشند، دروغ عیب فطری ایشان است و قسم شاهد این معنی ولی حقیقت را چه احتیاج به قسم است ...."



سميه کاظمی


ما ایرانیها ....
شنیده اید که می گویند هر ملتی ویژگیهای شخصیتی خاصی دارد؟ مثلا انگلیسی ها آدمهای زرنگ و رندی هستند، فرانسویها به خوشگذرانی و بی خیالی نام آورند و آلمانیها به جدیت آغشته به کمی خشونت و ...

من اگه بخوام ایرانیها را توصیف کنم، می گم آدمهایی که یکی از ویژگیهای بارزشان اینست که همش به دنبال غر زدن و حتی از هر خوشی ای غم ساختن اند! حالا بماند که در هر موردی خوشی ها و قشنگی ها را فاکتور می گیرند و غمهایش را سوا می کنند و با چه معنویتی! هم به ستایش آن غم می پردازند.

تا وقتی از غم و درد بگویی و هر چه آب و تاب آن غم را هم اضافه کنی و صوت و آهنگی هم به آن بدهی! راضی اند و صداشون در نمی آید و تو را به حال خودت می گذارند ولی وای به اینکه شنیده شود یا دیده شود که خوشی! و احتمالا یک دالامب و دیمبویی هم به آن اضافه کرده ای!! اینجاست که فورا وظیفه اخلاقی و مذهبی خود می دانند که دخالت کنند و تو را ارشاد نمایند! و اصلا فرقی هم نمی کند که تو بیشتر از آنها حداقل در آن مورد خاص بدانی یا احیانا تخصصی هم داشته باشی!



چند روز قبل تو اخبار شنیدم که "برنامه شبهای برره صدای نمایندگان مجلس را هم در آورده" ! و اگر کمی تحلیل محتوا کنید متوجه می شوید که این، "هم"، یعنی صدای دیگران را هم قبلا در آورده بوده و حالا دیگه به سطح مجلس هم رسیده!

خیلی جالبه، معمولا ایرانیها به دنبال اینند که ببینند چه کسی پیشرفت کرده یا در حال پیشرفت است تا فورا خود را دخیل کنند و به نحوی که کمترینش "حرف" است، بتوانند به جنگ آن بدبخت بروند!



این موضوع هم تا حدی شبیه به همین است. مجموعه ای که در سیمای ایران تا حدی نوآورانه است و خلق و به نمایش در آوردنِ یک قومیتی خاص، با فرهنگ و آداب و رسوم منحصر به فرد خود است که آمیخته با طنز شده و حداقل دقایقی را در زندگی ایرنیانِ به دنبال غم، به شادی می گذراند، بدون اینکه عنصر "حرص در آوردن" که یکی از اجزا اصلی فیلمها و مجموعه های تصویری ایرانی است، در آن دیده شود. ولی طبق سطور اول این نوشته، چون باز حرف شادی به میان آمده، دیگه این مساله تا حد مجلس هم کشیده شده و می بایست علمای مجلس هم نظری در این باره که به احتمال قوی انتقادهای کوبنده و فقط دیدن و گزینش عیب های این مجموعه خواهد بود، ارائه کنند تا این مجموعه هم خدای نکرده از الطاف و عنایات ایرانیان محروم نماند!



قطعا هر مجموعه ای دارای نقاط ضعف و نقاط قوت است و منظور در این مقال، صرف تحسین یک پدیدار نیست ولی این که چه علتی دیدِ جامعه ایران را معمولا به سمت بدترین موارد و یافتن ایرادهای یک اثر، منحصر می نماید، خود بحثی قابل تامل است که شاید می بایست بخشی از آنرا در روانشناسی افراد این جامعه جستجو کرد.



شما ایرانیها را چگونه می بینید؟





(يادتان نرود روی "شبهای برره" کليک کنيد!)



الهه پيروزيان

راه سنگلاخ دسترسی زنان به اینترنت


اشاره: توانمند‌سازی زنان از طریق فناوری‌های نوین ارتباطی و اطلاعاتی موضوع این مقاله است که بخش اول آن با عنوان شکاف دیجیتالی و جنسیت چندی پیش از نظرتان گذشت. در بخش اول به موضوع فاصله

نابرابر میان زنان و مردان در دسترسی و بهرمندی از فناوری‌های نوین ارتباطی و اطلاعاتی پرداخته شد، علاوه بر این در پرتو نظریه‌های توانمند‌سازی، نقش این فناوری‌ها در افزایش مشارکت اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و ارتقاء بهداشت و سلامت زنان مورد بررسی قرار گرفت.
اکنون در قسمت پایانی این مقاله، موانع دسترسی زنان به فناوری‌های اطلاعات و ارتباطات تشریح شده است؛ با هم می‌خوانیم.

***

مسئلۀ آموزش و عدم مهارت‌ها

"آموزش یکی از مهمترین ابزارهایی است که موقعیت زنان را بالا برده و به آنان به صورت مستقیم و غیر مستقیم قدرت بیشتری در جامعه اعطا می‌کند. از طریق دانش و آگاهی، حمایتها و اتکای به نفسی که در زنان بوجود می‌آید و آنها می‌توانند در فرایند توسعه مشارکت نسبتاَ بالایی داشته باشند".

مسئلۀ آموزش زنان، مسئله‌ای است که در سال 1990طی کنفرانس جهانی "آموزش وپرورش برای همه" که در تایلند برگزارشد برآن تأکید شد؛ که در واقع تایید مجددی بر اعلامیۀ جهانی حقوق بشر بود. (شیخی، 1380، ص193)

کشورهای در حال توسعه دارای وضعیت‌های متفاوتی در ارتباط با بی سوادی جمعیت زن یا مرد خود هستند. آمارتیاسن، استاد دانشگاه هاروارد دربارۀ آموزش زنان می‌گوید: آموزش و اشتغال زنان در جامعه، موقعیت شغلی آنان را استحکام می‌بخشد و به طورکلی تغییری اساسی در وضعیت اقتصادی- اجتماعی آنها برجا می‌گذارد. (همان، ص206-205)

زنان برای استفاده از فناوری‌های نوین اطلاعاتی و ارتباطی نیز نیازمند آموزش هستند. استفاده از فناوری‌های نوین مستلزم یادگیری مهارت‌های نوینی است. در کشورهای در حال توسعه، امکان برخورداری زنان از آموزش‌های فناوری اطلاعات به موقعیت آنها در جامعه و خانواده بستگی دارد. (هافکین و تاگارت، 1383، ص53)

تعداد زنان شاغل در آن دسته از فعالیت‌های مرتبط با فناوری اطلاعات مانند مهندسی و تحلیل سیستم‌ها که نیازمند آموزش‌های تخصصی و مهارت پیشرفته باشد، پایین است. (همان، ص64) و این خود نشان ازتفاوت در میزان بهره مندی زنان و مردان از آموزش‌های لازم برای استفاده از فناوری‌های نوین دارد.

در کشورهای در حال توسعه دوره های آموزشی فناوری اطلاعات توسط دانشکده‌ها و دانشگاهها ارائه می‌شوند. دستیابی به این مراکزبا دشواری همراه است به‌ویژه انواع خصوصی آن که در زمینه های علوم و فناوری فعال هستند.

دستیابی به این آموزش‌ها تنها برای تعداد معدودی از زنان امکان پذیر است و برای تمام زنان در کشورهای در حال توسعه موجود نیست. از جمله زنان ساکن در نقاط روستایی که تعدادشان از مردان بیشتر است و در بین خانوارهای فقیر؛ که زنان، فقیرترین فقرا هستند. (همان، ص61-60)

از نظر مشارکت در دانش فناوری‌های اطلاعات و ارتباطات زنان در شرایط محرومیت قرار دارند. چرا که تعداد آنها از لحاظ ثبت نام در دوره های آموزشی علوم و تکنولوژی نسبت به مردان درمراتب پایین تری است. در سال 1990 درصد زنان ورودی به رشته های علوم و تکنولوژی در سطح دانشگاهی در آفریقا، آمریکای لاتین، اروپای غربی، اروپای شرقی و آسیا و اقیانوسیه کمتر از 50 درصد بوده است. (احمدنیا، 1383)

با توجه به چالش‌هایی که بر سر دستیابی به آموزش در زمینه فناوری‌های نوین برای زنان در کشورهای درحال توسعه وجود دارد. سند اجلاس ویژه مجمع عمومی سازمان ملل هم تحت عنوان "زنان 2000: تساوی جنسیتی، توسعه و صلح برای قرن بیست ویکم " این موضوع را این‌گونه مورد تأکید قرار داده است: "علم و فناوری، به عنوان اجزاء بنیادین توسعه در حال ایجاد تحول در الگوهای تولید هستند و همین امر به ایجاد شغل و طبقه بندیهای جدید شغلی و روشهای کار و ایجاد جامعه‌ای مبتنی بر دانش کمک کرده است. اگر زنان از دسترسی برابر و آموزش کافی برخوردار باشند، تحولات فناورانه می‌تواند فرصت‌های تازه‌ای را برای همۀ زنان در تمام زمینه‌ها فراهم سازد". (سند اجلاس ویژۀمجمع عمومی سازمان ملل پکن+5، 1381، ص53)

هنجارهای فرهنگی- اجتماعی

فرهنگ از وسیع ترین مفاهیم قابل سنجش در علوم اجتماعی است. فرهنگ در طول زمان تغییر می‌پذیرد. بسیاری از مردم از تغییر می‌ترسند اما با این وجود بخش‌هایی از فرهنگ در مقابل تغییر مقاوم است چرا که ارزشهایی در جامعه وجود دارد که گرایش به حفظ آداب و سنن قدیمی کهن دارد.

دکتر منوچهر محسنی در کتاب جامعه شناسی عمومی در یکی از تعاریف فرهنگ آورده است:
فرهنگ از طریق دیگر انسانها آموخته می‌شود و نحوۀ آموزش آن توسط روندی چون "تعامل اجتماعی" یعنی روابط متقابل میان انسانها صورت می‌گیرد بنابراین فرهنگ یک تولید اجتماعی است. (محسنی، 1353، ص415) در بعضی جوامع تأثیر فرهنگ؛ خود یکی از عواملی است که حضور زنان را به حاشیه می‌راند و تنها گروه اندکی از زنان به موقعیت‌های برتر دست می‌یابند. در برخی جوامع در حال توسعه مکانهای خدماتی مربوط به فناوریهای نوین اطلاعاتی و ارتباطی از محل زندگی افراد فاصله دارد گرچه این مشکل دامن گیر تمام افراد آن جامعه است اما هنجارهای فرهنگی- اجتماعی موجود در جامعه این محدودیت‌ها را برای زنان افزایش می‌دهد مثلاّ در جوامع محافظه کاری که فرهنگ یا رسومات اجتماعی به زنان اجازۀ مسافرت و جابه جایی بدون حضوریک سرپرست مرد را نمی دهد. (هافکین و تاگارت، 1383، ص51) زنها به راحتی نمی توانند ازاین مراکز استفاده کنند.

یا در بسیاری از فرهنگ‌ها مردان عادت کرده اند که بیش از زنان پرخاشگر باشند. این هنجارها ی رفتاری در زمان تعامل بین مردان و زنان آشکار می‌شود و به گونه‌ای که مردان و پسران سلطۀ خود بر رایانه را به دختران تحمیل می‌کنند و آنها را به حاشیه می‌رانند.

در چنین جوامعی زنان در مراجعه به مکان‌های عمومی ارائۀ خدمات اینترنتی که اکثر کاربران آنها مرد هستند و کمک گرفتن از کارمند مرد آن مرکز برای رفع مشکلات احتمالی استفاده از شبکه، احساس راحتی نمی کنند. (همان، ص53)

وجود تفکرات کلیشه‌ای نیز در بعضی جوامع به صورت یک عامل باز دارنده، مانع رشد زنان در جنبه های تحصیلی، شغلی و تربیتی می‌شود. کلیشه هایی که در بردارنده نظرات منفی نسبت به زنان و ویژگی‌های زنانه است. این کلیشه‌ها حتی به صورت کلان به شکل هنجارهای، قوانین، عقاید، تفکرات عمومی نمایان می‌شود گاه به فناوری‌ها به عنوان حیطه‌ای مردانه نگریسته می‌شود. "همواره این باور اجتماعی وجود داشته است که ماشین‌ها و فناوری‌ها قلمروی مردانه و غیر زنانه است. باوری که موجب ایجاد پیشداوری جنسیتی در برداشت‌ها و چگونگی استفاده از فناوری اطلاعات شده است. دختران با ورود به مدرسه به طور ناخوداگاه یا خوداگاه بر اثر پیشداوری‌های والدین و معلمان از مطالعۀ علم و فناوری روی گردان می‌شوند". (یونسکو، 1384، ص39) در چهارمین کنفرانس جهانی زنان که توسط سازمان ملل برگزار شد و به ارتقای جایگاه تساوی جنسیتی توجه می‌کرد مسئلۀ از بین بردن کلیشه های زیانبخش علیه زنان را چنین مورد تأکید قرار داده است: تقویت فعالیت‌ها در زمینۀ ایجاد آگاهی جنسیتی و آموزش تساوی جنسیتی میان زنان و مردان، دختران و پسران با هدف از بین بردن تداوم کلیشه های زیانبخش" (سنداجلاس ویژۀ مجمع عمومی سازمان ملل پکن +5،1380 ، ص88) و این را مسئله‌ای می‌داند که دولتها باید به آن توجه کنند.

مسائل مالی و هزینۀ تجهیزات و اشتراک استفاده از اینترنت

هزینۀ تجهیزات و نرخ اشتراک استفاده از اینترنت به عنوان یکی از مهمترین عوامل عدم دسترسی به فناوری‌های نوین در کشورهای در حال توسعه مورد توجه است. هزینه متوسط ماهانه یک اشتراک اینترنتی در کشورهای حوزۀ اقیانوسیه 50 دلار آمریکا برآورد شده که حدوداَ نیمی ازسرانه تولید ناخالص ملی در بسیاری از کشورهای این منطقه است بود و بدون شک اکثریت مردم این کشورها توان پرداخت آن را ندارند. (احمدنیا، 1383)

اگرچه به نظر می‌رسد که هزینه های دستیابی به فناوری‌های نوین اطلاعات و ارتباطات از جمله اینترنت برای تمام افراد در کشورهای در حال توسعه مشکل ایجاد می‌کند اما "باوجود کمبود اطلاعات در مورد شکاف دیجیتالی جنسیتی، شواهد محکمی وجود دارد حاکی از آن‌که زنان از منابع مالی کمتری برای خرید تجهیزات جدید برخوردارند".

زنان کشورهای در حال توسعه؛ از مردان خود کم درآمد ترند و براساس آمار سازمان ملل متحد (براون 1985) زنان نیمی ازجمعیت جهان را تشکیل می‌دهند 10 درصد از درامد جهان را در یافت می‌کنند و دارایی‌های آنها کمتر از 1درصد است. (آبوت و والاس، 1381، ص71)

بنا براین بدیهی به نظر می‌رسد که زنان نسبت به مردان در این کشورها نه‌تنها در خرید تجهیزات بلکه به طور کلی برای دستیابی به فناوری‌ها -مثلا اشتراک اینترنتی- مشکلات مالی بیشتری داشته باشند.

و چنانچه پژوهش‌ها نشان می‌دهد در حال حاضر استفادۀ شخصی و خانگی از رایانه و اینترنت در کشورهای در حال توسعه محدود به گروه‌های خاص (نخبگان) می‌شود. (هافکین و تاگارت، 1383، ص49) و این در حالی است که انتظار می‌رود بسیاری از زنان در سراسر جهان باید به شکل مؤثری از فناوری‌های جدید ارتباطی برای ایجاد شبکه ها، حمایت، تبادل اطلاعات، تجارت، آموزش، مشاورۀ رسانه‌ای و تجارت الکترونیک استفاده کند. مسئولیت اولیۀ طرح و اجرای سیاست‌های مربوط به ارتقای تساوی جنسیتی بر عهدۀ دولتها می‌باشد. ( سنداجلاس مجمع عمومی سازمان ملل پکن+5، 1380، ص53) و به نظر می‌رسد فراهم آوردن شرایط دسترسی آسان و ارزان به شبکه های اطلاعاتی برای زنان، در کتابخانه های عمومی و مدارس یکی از راه های مقابله با این شکاف دیجیتالی است.

زمان و فقدان فرصت کافی

یکی از مؤلفه هایی که در پژوهشهای مربوط به مشکلات دسترسی زنان به فناوری‌های نوین بویژه اینترنت به آن اشاره شده است مسئله کمبود زمان و نداشتن فرصت کافی برای زنان کشورهای در حال توسعه است.

گزارش‌های مربوط به استفاده از اینترنت در برخی کشورها نشان می‌دهد که زنان نسبت به مردان بیشتر برای کارهایی که ضرورت دارد از اینترنت استفاده می‌کنندولی مردان به دلیل داشتن فرصت بیشتر به گشت و گذارهای اینترنتی می‌پردازند

مثلا زنان از این فناوری‌ها برای برقراری ارتباط و بررسی حسابهایشان در بانک استفاده می‌کنند و این در حالی است که مردان وقت خود را با گردش در اینترنت، خرید نرم افزارها و خواندن روزنامه های اینترنتی صرف می‌کنند. زنان با به عهده گرفتن سهم بیشتری از تلاش‌های خانوادگی و مراقبت از کودکان به طورکلی، زمان کمتری برای استفاده از اینترنت دارند. (یونسکو، 1384، ص49)

"عموما از مردان انتظار نمی‌رود از فرزندان نگهداری کنند و مردان برخلاف زنان از امکانات اقتصادی کافی برای تأمین خود برخوردارند". (آبوت و والاس، 1380، ص247)

تقریباَ برای همه زنان، کمی وقت مسئله به شمار می‌رود علاوه بر این که زنان به شرط این‌که فناوری‌های نوین را در اختیارداشته باشد با مشکل کمبود وقت در استفاده از آن روبرو هستند. زنان همچنین "زمان محدودتری برای کسب مهارت‌ها و معلومات جدید دارند". (احمدنیا، 1383)

سوفیا هایر (Sophia Huyer) کارشناس امور علم و فناوری زنان بر این باور است: "وقت زنان یک منبع بحرانی کمیاب است. هر نظام و فعالیتی که قرار است شرایط زندگی زنان را بهبود بخشد یا توانمندی‌های آنان را افزایش دهد باید یا به نوعی وقت آنها را ذخیره کند و یا کارایی شان را ارتقاء بخشد، نه این‌که به فهرست بلند بالای فعالیت‌های روزانه آنها، مسئولیت‌های جدیدی را اضافه نماید. از آنجایی که حجم وسیعی از مسئولیت‌های منزل و مراقبت از فرزندان بر دوش زنان و دختران است آنها احتمالاَ وقت آزاد چندانی جهت استفاده از اینترنت در منزل، محل کار و یا مراکز عمومی ارائه کننده خدمات اینترنتی ندارند". (هافکین و تاگارت، 1383، ص48)

بنا به اظهارات یک مشاور محلی مستقر در یک مرکز ارتباط از راه دور غنا، از میان زنان تنها دختران دانش آموز مشتریان دائمی این مرکز بودند یعنی گروه زنانی که جدول زمانی انعطاف پذیرتری داشتند. (همان، ص49)

زبان و محتوای غیر بومی

باوجود دیدگاه مثبتی که معتقد است با ایجاد و گسترش شبکه ها، این فناوری‌ها می‌توانند فراتر از محدودیت‌های زبانی و فرهنگی عمل کرده و از طریق امکان دادن به افراد و گروه‌ها برای زندگی و کار در هرگوشه و هرجا، به زنان امکان می‌دهد صرف نظر از ملیت خود بخشی از جامعه اطلاعاتی جهانی را تشکیل دهند. اما یک عامل محدود کنندۀ دیگر برای زنان درحاشیه، مسئلۀ ناآشنایی با یک زبان دوم است. اغلب محتوای موجود در اینترنت به زبان انگلیسی است.

اما زنان در کشورهای در حال توسعه آمار بی سوادی بیشتری نسبت به مردان را به خود اختصاص داده اند مخصوصاَ زنان روستایی. آمار ارائه شده در سال 2002 نشان می‌دهد "دوسوم از870 میلیون بی سواد جهان را زنان تشکیل می‌دهند". (یونسکو، 1384، ص42)

اکثر اطلاعات آنلاین به زبان انگلیسی است در حالی‌که بیشتر زنان جهان سوم به دلیل فشار اقتصادی با زبان دیگری به غیر از زبان خودشان آشنایی ندارند. (هافکین و تاگارت، 1383، ص45 )

با وجود محدودیت‌هایی که گسترش فراگیر زبان انگلیسی و تا حدودی سایر زبانها ی بین المللی در اینترنت برای اکثریت جمعیت جهان که به سایر زبانها تکلم می‌کنند ایجاد کرده اما رشد سریع صفحات وب در طول چندسال گذشته در سرتاسر دنیا منجر به تولید اطلاعات و محتوای اینترنتی به زبان‌های غیرانگلیسی شده، در سال 1999 زبان حدود 95 درصد از صفحات وب انگلیسی بود در سال 2000 این رقم حدود 4/68 درصد برآورد شده است. ناظران پیش بینی می‌کنند که تا سال 2010 زبان چینی مهمترین زبان روی شبکه اینترنت خواهد بود. (همان، ص48-47)

بنا براین به نظر می‌رسد تولید محتوا در سطح محلی به کمک زنان خواهد آمد. تنها تلاش کردن برای دستیابی یا اتصال زنان و گروه‌های حاشیه‌ای به اینترنت و فناوری‌های نوین کافی به نظر نمی رسد.

لازم است که زنان را به مثابه تولیدکننده اطلاعات در نظر گرفت و مهارت‌های مناسبی را به آنها آموخت تا امکان گرداوری، تدوین و انتشار دانش محلی و مبتنی بر شناختی درونی از نیازهای محلی به اطلاعات فراهم شود. (یونسکو، 1384، ص45)

تهدیدهای فناوری‌های نوین اطلاعات و ارتباطات برای زنان

اگرچه دستیابی به فناوری‌های جدید در توانمند ساختن زنان نقش به سزایی دارد اما تهدیداتی نیز برای آنها در بردارد که آن را هم نمی توان نادیده گرفت. یکی از تهدیداتی که این فناوری‌ها برای زنان در کشورهای در حال توسعه دارند، شغل‌هایی با شرایط دشوار و دستمزد پایین است. این عامل همواره با شکل گیری و ورود تکنولوژی‌های جدید به جوامع به وقوع پیوسته است. نفوذ تکنولوژی‌های نوین، همواره قشر درحاشیه مانده جامعه را به عنوان نیروی کار ارزان مورد استفاده قرارداده است.

در کشورهای در حال توسعه که میزان استفاده کنندگان زن از فناوری‌های نوین اطلاعات و ارتباطات محدود به گروه کوچکی از نخبگان است و تعداد زنانی که به عنوان تولیدکنندگان محتویات اینترنت، برنامه نویس، طراح، مخترع و تعمیرکاران رایانه فعالیت می‌کنند بسیارکم است و زنان بیشتر به عنوان کاربران نهایی فناوری اطلاعات مطرح هستند بنابراین مشاغلی را بر می‌گزینند که نیاز به مهارت پایین تری دارند.

جیلیان مارسله معتقد است: "تصمیم گیری، در مورد آنچه که بخش فناوری اطلاعات تولید می‌کند. بر نحوۀ تولید در این بخش و تعامل آن با جامعه تأثیرمی گذارد. نظام‌های موجود تولید و سازماندهی در بخش فناوری‌های اطلاعات، تأثیر منفی بر زنان داشته و استمرار نظام‌های سنتی روابط جنسیتی را در پی دارد". (هافکین و تاگارت، 1383، ص40)

و این در واقع به معنای راه نیافتن زنان به مناصب بالا در مشاغل مربوط به فناوری‌های اطلاعات و ارتباطات است. زنانی که از فرایند تولید و تصمیم گیری در زمینۀ مشاغل مرتبط با فناوری‌های مذکور رانده می‌شوند به ناچار مشاغل دارای شرایط دشوارتر و با دستمزد پایین تر را می‌پذیرند.

اما یکی دیگر ازعوامل نگران کننده‌ای که فناوری‌ها ی نوین بخصوص دستیابی به اینترنت می‌تواند برای زنان در پی داشته با شد مسئله "استثمارجنسی" (همان، 40ص) و "پورنوگرافی" (جاویدان و دیگران، 1384، ص22) است.

به هرحال آنچه که غیر قابل انکار است این که جهان به سوی جامعۀ اطلاعاتی در حرکت است و اگرچه "خطرهایی برای پیوستن به جامعۀ اطلاعاتی جهانی وجود دارد، در عین حال بزرگترین این خطرها، عدم پیوستن به این جامعه است". (هافکین و تاگارت، 1383، ص17)

به هرحال فناوری‌ها ی جدید از هر سو جوامع را در برخواهند گرفت و ایستادن در مقابل فناوری‌ها راه حل مشکل نیست. اما و ناگزیر فناوری‌ها نیز مانند تمام پدیده های اجتماعی دارای معایب و محاسنی هستند و با این وجود ضرورت و الزام دستیابی به آنها به اثبات رسیده است و یکی از شاخص‌های توسعه نیافتگی را می‌توان عدم دسترسی به فناوری‌های جدید دانست. بنابراین باید در جستجوی راه حلهای دیگری برای مقابله با خطرات آنها باشیم. به هرحال مقابله با مخاطرات یک پدیده، الزاماَ نباید مساوی با مقابله با خود پدیده باشد. بنابراین راه نجات را می‌توان در بالا بردن سطح آگاهی زنان از یک سو و ارائۀ هنجارهای نظارتی مناسب بر محتوای اطلاعاتی این فناوری‌ها دنبال کرد یا از ابتکارات دیگری کمک گرفت.

برای مثال "موسسۀ میرامد در روسیه ایستگاه وبی را راه اندازی کرد، که درآن با انتشار یک خبرنامۀ الکترونی و اتاق گفت‌وگو یا گپ اینترنتی با قاچاق دختران و زنان از روسیه مبارزه می‌کند. بنابراین،هم گروهی که از تجارت جنسی زنان سود می‌برند و هم گروهی که با آن مبارزه می‌کنند از فناوری اطلاعات استفاده می‌کنند". (همان،ص42)

فراتر از این نمونه های ملی،در سطح کشورهای درحال توسعه می‌توان به فعالیت‌های یونسکو در این زمینه اشاره کرد که مطالعات و طرحهای هشدار دهنده‌ای برای مبارزه با قاچاق کودکان و زنان در منطقۀ آسیا و اقیانوس آرام آغاز کرده است و علاوه بر ایجاد شبکۀ "توقف قاچاق" در اروپای مرکزی و شرقی در آسیای میانه با "انستیتوی جامعه باز" همکاری می‌کند. (یونسکو، 1384، ص47)

دیدگاه‌های مخالف و پاسخ صاحب‌نظران

رویکردی که با دیدگاه توانمندسازی زنان ازطریق فناوری‌های نوین ارتباطی و اطلاعاتی به این موضوع می‌نگرد؛ رویکرد مثبتی است که تلاش می‌کند موانعی که بر سر راه دستیابی زنان به فناوری‌ها وجود دارد را بر دارد و به آنها امکان توانمندی‌هایی در زمینۀ اقتصادی و سیاسی بدهد. تلاش صاحب‌نظرانی چون جلیان مارسله، سوفیا هایر و پژوهشگرانی مانند هافکین و تاگارت مؤید این رویکرد است اما این دیدگاه مخالفانی نیز دارد که معتقدند در شرایطی که نیازهای اساسی تر زنان در جوامع مرتفع نشده است نیازی به تلاش برای دستیابی آنها به فناوری‌های نوین وجود ندارد.

از جمله این افراد بیل گیتز؛ رئیس شرکت میکروسافت است او معتقداست فقرا به بهداشت خوب نیاز دارند نه به رایانه.

زنان فقیرجهت دسترسی به منابع و میان دیدگاههای خود با دو محرومیت مواجهند یکی این‌که آنها فقیرند و دیگر این‌که زن هستند. و تا زمانی‌که نیازهای اولیه زنان برطرف نشده چگونه می‌توان به نیازهایی در سطوح بالاتر اندیشید؟

پاسخی که هافکین به این دیدگاهها می‌دهد این است که در این راستا باید از نیازهای واقعی زنان شروع کرد و نه از فناوری. از بین این نیازها، نیاز به اطلاعات مناسب، است که زمینه‌های بهبود و دسترسی آنها به خدمات و دستگاههای دولتی، پیگیری فعالیت‌های اقتصادی خود و کسب اطلاعات لازم در رابطه با بهداشت و آموزش را که از اولویت خاصی برخوردارند، فراهم می‌کند. (هافکین و تاگارت، 1383، ص153-152)

جمع‌بندی

در حالی‌که نتایج پژوهش‌ها نشان از این دارد که مسئله شکاف و نابرابری دسترسی و استفاده از فناوری‌های نوین اطلاعات و ارتباطات بین مردان و زنان در کشورهای در حال توسعه آشکار است. برخی دولت‌ها تلاش‌هایی در جهت رفع موانع دسترسی زنان آغاز کرده اند همچنین اقداماتی که یونسکو نیز در این زمینه انجام داده است؛ با این وجود همچنان به نظر می‌رسد که عدم دسترسی به تجهیزات و سخت افزار و نرم افزارها از یک سو و از سوی دیگر در صورت در دسترس بودن این تجهیزات عدم امکان استفاده از این تجهیزات به دلیل عوامل فرهنگی و اجتماعی؛ عمده ترین موانع دستیابی و استفاده زنان از فناوری‌های اطلاعاتی و ارتباطی هستند. با رفع این موانع و توانمندسازی زنان به عنوان نیمی ازجمعیت هر جامعه بخصوص در فعالیت‌های سیاسی و اقتصادی جوامع نیمی ازجمعیت منفعل جامعه را در فعالیت‌های اجتماعی شرکت داده‌ایم. و به طورکلی به کارایی جامعه کمک کرده‌ایم.

بنابراین دولت‌ها می‌توانند با ارائۀ تجهیزات ارزانتر و ارائۀ آموزش رایگان مهارت‌های مرتبط با فناوری‌های نوین در مدارس و دانشگاه‌ها از یک سو و درنظر گرفتن شرایط اجتماعی و فرهنگی موجود از سوی دیگر، به ترغیب و ایجاد انگیزۀ آموزش‌های تخصصی فناوری‌های نوین برای زنان بپردازند و با در نظر گرفتن فضاهایی خاص برای زنا ن مانند کتابخانه‌ها امکان دستیابی و کسب مهارت لازم را برای آنها فراهم کنند. در ارتباط با خطراتی که دستیابی به اینترنت ممکن است زنان را تهدید کند بالا بردن سطح آگاهی‌های زنان راه حل مناسبی به نظر می‌رسد که در این زمینه خود این فناوری‌های نوین اطلاعاتی می‌توانند مؤثر باشند، بخصوص اگر آشنایی زنان با این فناوری‌ها در سنین پایین -که دختران آسیب پذیرتر به نظر می‌رسند- همراه با نظارت و آگاهی دهی معلمان در مراکز آموزشی و متناسب با هنجارهای پذیرفته شدۀ اجتماع صورت گیرد مؤثرتر واقع می‌شود. علاوه براین در برخی کشورها آمار دقیقی از میزان زنان کاربر اینترنت وجود ندارد با توجه به سابقه‌ای که در خصوص سواد زنان وجود دارد یعنی آگاهی جوامع از میزان بی سوادی زنان موجب شد که دولت‌ها و سیاستگذاران از یک‌سو و خود زنان و افراد جامعه از سوی دیگر به اهمیت نیاز به باسوادی در جامعه پی برده و امروزه شاهد افزایش میزان باسوادی زنان در جوامع باشیم. به نظر می‌رسد طرح پژوهش‌هایی در زمینۀ میزان کاربران زن اینترنت در درون کشورها نیز یک الزام است.

منابع:

1- صراف، سها. نقش فناوری‌های اطلاعات و ارتباطات در توانمندسازی زنان ایران(1386-1385). راهنما:کاظم معتمدنژاد. مشاور:حسن نمک دوست تهرانی. پایان نامه کارشناسی ارشد علوم ارتباطات اجتماعی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی

2- سنداجلاس ویژه مجمع عمومی سازمان ملل"پکن+5":زنان2000:تساوی جنسیتی،توسعه وصلح برای قرن بیست ویکم:اقدامات وابتکارات بیشتربرای اجرای اعلامیه کارپایۀ عمل پکن (1380). ترجمۀ فاطمه خطیب لووسعید نوری نشاط. تهران:برگ زیتون: ریاست جمهوری، مرکز امور مشارکت زنان،1380

3- شیخی، محمدتقی (1380).جامعه شناسی زنان. تهران: شرکت سهامی انتشار

4- معتمد نژاد، کاظم (1383) .جامعه اطلاعاتی:اندیشه های بنیادی،دیدگاههای انتقادی وچشم اندازهای جهانی. تهران:دانشگاه علامه طباطبایی، مرکز پژوهشهای ارتباطات

5- محسنی، منوچهر(1353). جامعه شناسی عمومی. تهران: کتابخانه طهوری، چاپ دوم

6- هافکین، نانسی و تاگارت، نانسی (1383) .تحلیلی برجنسیت وفناوری اطلاعات در کشورهای درحال توسعه. ترجمۀ حسین شبانعلی فمی و امیرحسین علی بیگی، تهران: دانشگاه الزهرا

7- یونسکو(1384). مسائل جنسیتی درجامعه اطلاعاتی.ترجمۀ حمید جاودانی. تهران: کمیسیون ملی یونسکودر ایران، مرکزانتشارات

8- احمد نیا، شیرین (1383).جایگاه زنان در جامعه اطلاعاتی، یک دیدگاه جامعه شناختی. فصلنامه موسسه مطالعات و تحقیقات زنان (زن فرزانه)، شماره یک ،تهران: مؤسسه مطالعات و تحقیقات زنان

9- خانیکی، هادی(1383) .دموکراسی دیجیتال. فصلنامه مطالعاتی و تحقیقاتی وسایل ارتباط جمعی (رسانه)، سال پانزدهم، شماره3، شماره پیاپی59، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی

10- جاویدان، رضا و دیگران(1384).فناوری اطلاعات و ارتباطات؛ تعامل چالشها و فرصت‌ها. نشریه ره اورد نور. شماره 13، قم: مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی

11- نقیبی، مهرناز.مشارکت زنان، روند توسعه خواهی و حوزه عمومی(1383). فصلنامه مطالعاتی وتحقیقاتی وسایل ارتباط جمعی (رسانه)، سال پانزدهم، شماره 3، شماره پیاپی59، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی

2- کلس، انیتا. توسعه فناوری ارتباطات و کاهش فقر. ترجمه کامبیزپارتازیان قابل مشاهده در سایت شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی(فجر)

http://www.fajr.ir/ediucation/3/3-8.htm

13- میرشفیعی، سیدعلی. فناوری اطلاعات وارتباطات. (چاپ شده درماهنامه نفت پارس) قابل مشاهده در سایت عادل طالبی http:/w.w.w.atalebi.com/articles/show.asp?id=235

14- نورائی نژاد، مریم. شکاف دیجیتالی. قابل مشاهده در سایت نشریه جهانی رسانه (Global Media Jornal)

http://dcsfs.ut.ac.ir/gmj02/3-3.asp
15- آبوت، پاملا و والاس، کلر(1380).جامعه شناسی زنان. ترجمۀ منیژه نجم عراقی. تهران: نشرنی، چاپ چهارم
[20 Apr 2011] [ مریم زمانیان]

Monday, April 25, 2011




دختران پاک

که آبستن تقویم شرافت و سادگی‌ هستند

در زهدانشان

جوانمردانی را به بار خواهند آورد

که اهریمن فقر را شکست خواهند داد.

بهار همیشه در راه است

و همیشه خواهد رسید....!

Friday, April 22, 2011


پیام مدیر کل یونسکو به مناسبت روز جهانی کتاب



مدیرکل یونسکو خانم ایرینا بوکووا پیامی به مناسبت روز جهانی کتاب و حق مؤلف (23 آوریل 2011) به شرح زیر ارسال کرده است:



کتاب هم ماده است و هم ایده. مادی در ظاهر و معنوی در محتوا، کتاب‌ بیانگر ذهن نویسنده، و در تصورات خوانندگان است که معنا و مفهوم می‌یابد. خواندن، خصوصی گفتگوکردن است. اما حرف کتاب فقط به اشتراک گذاشتن و سهیم کردن دیگران است ... به اشتراک گذاشتن تجارب، دانش و درک.

و این میراث کتاب ثروتی است که ما آن را در روز جهانی کتاب و حق مؤلف گرامی می داریم. کتاب‌ قدرتمندترین ابزار گفتگو میان افراد در اجتماع های مختلف بشری و در میان نسل‌ها و جوامع است. به این ترتیب، حفظ و نگهداری از این ابزار ویژه برای گفتگو الزامی است. با وجود قدیمی‌بودن، فن‌آوری‌ کتاب‌ها همچنان پیشرو، کاربردی و گاه نیز بدون جایگزین است. آنچه گفته شد به این معنا نیست که تغییر و تحولی در کار نیست یا اینکه ما باید در مقابل تغییر مقاومت کنیم.

وظیفه یونسکو بررسی همه جوانب و همه آثار احتمالی تغییرات و در نهایت استفاده بهینه از آنها ضمن حفظ همه ارزش‌ها و بیان‌های متفاوتی است که بین افراد مشترک بوده و مورد احترام است. نقش یونسکو زمینه‌سازی برای گفتگو و عمل به عنوان واسطه‌ای برای انتقال دانش با هدف بررسی و پژوهش در مورد افکار و ایده‌های جدید و قدیم است.

بازار جهانی کتاب به شدت تحت تأثیر افزایش کتاب‌های الکترونیکی و محتوای قابل دریافت از فضای اینترنت (داون لود) است. این پدیده تغییر و تحولاتی در صنعت کتاب ایجاد کرده است. این پدیده آثاری برای ناشران داشته است. این پدیده نویسندگان و خوانندگان (کتاب‌ها) را تحت تأثیر قرار داده است. این تحول اثری عمیق و البته طولانی مدت خواهد داشت.

تغییر، زمینه‌ساز گفتگو و بحث‌های داغ شده است ... بحث‌هایی در ارتباط با نقاط قوت و ضعف کالاهای متنوعِ متفاوت، در مورد ماهیت حق مؤلف در جهان امروز، در مورد نقش کتابخانه‌ها در ارتباط با دانشِ بر خط و همین طور در مورد مفهوم «مؤلف» در دنیای وب‌نوشت‌ها (وبلاگ) و پایگاه‌های متعدد اینترنتی مثل ویکی‌ها (wiki).

بررسی این موضوع های پیچیده عاملِ گفتگو از الزامات است. یونسکو در این مورد نقشی رهبری‌کننده را عهده‌دار شده است. دومین مجمع جهانی یونسکو در حوزه فرهنگ و صنایع فرهنگی در ماه ژوئن در شهر مونزا (Monza) در ایتالیا برگزار خواهد شد. موضوع این نشست ارتباطی بسیار نزدیک با مسائل روز ما دارد: «کتابِ فردا؛ آینده نوشتار».

کتاب‌ها ابزاری برای عینیت بخشیدن به ظرفیت‌های انسانی برای ترکیب کردن دنیای واقعیت با جهان تخیل و ابراز آن است. آنها بهترین ابزار بیان (و آموزش) بردباری و حامل بهترین نشانه‌های امیدند. کتاب‌ها ستون‌های جوامع باز و آزادند.

بر عهده ما است که از کتاب پاسداری کنیم. باید بکوشیم تا همه، به‌ویژه 800 میلیون بزرگسالی که در سراسر جهان هنوز امکان خواندن ندارند از میراث منتقل شده در کتاب‌ها بهره گیرند. باید تمام جوانب و جنبه‌های تغییر و تحول کتاب را در جهان امروز بررسی کنیم. این است تقاضای من از شما در این روز جهانی کتاب و حق مؤلف

پایان «موفقیت آمیز» اعتصاب کارگران مجتمع پتروشیمی بندر امام

گزارش ها از ايران حاکيست که اعتصاب ۱۱ روزه ۱۵۰۰ کارگر مجتمع پتروشيمی بندر امام پس از موافقت مديريت اين واحد صنعتی با خواسته های آنان روز چهارشنبه پايان يافت.

کارگران مجتمع پتروشيمی بندر امام خواستار برچيده شدن شرکت های پيمانکاری و قرارداد دسته جمعی با خود بودند.

این اعتصاب پس از امضای توافقنامه کتبی ميان نمايندگان کارگران و نماينده ماهشهر در مجلس، فرماندار ماهشهر رئيس اداره کار و امور اجتماعی اين شهرستان و همچنين نمايندگان مديريت اين مجتمع به پايان رسيد.

به گزارش اتحاديه آزاد کارگران ايران، اين توافقنامه سپس از سوی محمد حسين ظريف کار، مدير عامل مجتمع پتروشيمی بندر امام، در جمع کارگران قرائت شد.

بر اساس اين توافقنامه، مديريت مجتمع پتروشيمی بندر امام از کارگران، سه ماه مهلت گرفت تا مراحل اجرای مصوبه برچيده شدن شرکت های پيمانکاری و انعقاد قرارداد دسته جمعی را به انجام برساند.

در عين حال، قرار شد مزايايی که به پرسنل رسمی داده می شود، مشمول کارگران پيمانکاری نيز بشود.

از ديگر مواد مورد توافق، آن بود که مدير عامل مجتمع پتروشيمی بندر امام و نماينده ماهشهر در مجلس تضمين کردند که شرکت های پيمانکار در قبال دوره اعتصاب کارگران حق اخراج هيچ کارگری را ندارند و حقوق تمام روزهای اعتصاب به طور کمال و بدون هيچگونه کم و کسری به آنان پرداخت خواهد شد.

اعتصاب بيش از ۱۵۰۰ کارگر پيمانکار مجتمع پتروشيمی بندر امام روز بيستم فروردين آغاز شده بود؛ کارگرانی که خواستار اجرای مصوبه دولت محمود احمدی نژاد در سال ۱۳۸۴ برای انعقاد قرارداد مستقيم با خود کارگران بودند.

به گزارش وبسايت اتحاديه آزاد کارگران ايران، اعتصاب ۱۵۰۰ کارگر مجتمع پتروشيمی بندر امام از حمايت صدها کارگر شرکت های پتروشيمی در منطقه ويژه ماهشهر برخوردار شده بود که خواسته های مشابهی داشتند.

در اين راستا، کارگران شرکت‌های پتروشيمی اميرکبير، خوزستان، شيميايی رازی، تندگويان، بوعلی و اروند در منطقه ويژه ماهشهر از روز ۲۲ فروردين دست به اعتصاب زده بودند.

در اين ارتباط، کارگران پيمانکارپتروشيمی اميرکبير در روز چهارشنبه توافقنامه ای کتبی را با مديريت اين شرکت امضا کردند و به اعتصاب خود پايان دادند.

از جمله مواد اين توافقنامه، اصلاح حقوق از جمله افزايش حق بدی آب وهوا، استفاده از امکانات رفاهی همانند پرسنل رسمی، استفاده از سرويس های شرکت، تعهد به عدم اخراج کارگران اعتصابی ومحاسبه پرداخت ايام اعتصاب و گفت و گو برای انعقاد قرارداد جمعی با کارگران بوده اند.

کارگران اعتصابی شرکت های ديگر هم روز چهارشنبه به دنبال وعده های مديريت در مورد تحقق خواسته هايشان به سر کار خود بازگشته اند.

موضوع لغو واسطه‌های پيمانکاری و ايجاد قراردادهای مستقيم با کارفرمای اصلی در ماه‌های اخير از جمله خواسته‌های کارگران در ايران بوده است.

اين خواسته از جمله در کارخانه‌های ذوب آهن اصفهان و ايران خودرو و همچنين پتروشيمی تبريز عنوان شده‌اند که تاکنون اين درخواست در کارخانه ذوب آهن اصفهان اجرا شده است.

اعتصاب‌ها و اعتراض‌های کارگران در شهرهای گوناگون ايران در سال‌های اخير رو به افزايش گذاشته است. از جمله اين شهرها می‌توان به قزوين، تبريز، تهران، قائمشهر، اراک، آبادان، کرمانشاه، رشت، اهواز، اصفهان و شيراز اشاره کرد.

آقا همین جا نگهدار پیاده می شم

http://www.youtube.com/watch?v=XmH6JxEiIu8&feature=player_embedded

Wednesday, April 20, 2011




به قیافه ها نگاه کنین! مربوطه به؟
الف) کلاس ترک اعتیاد مرکز بازپروری
ب) جلسه توجیهی‌ اصحاب کهف پس از بیدار شدن
ج) همایش رزمی کاران دارای عنوان قهرمانی
د) افراد استثنائی با بهره هوشی بالا
ه) جمعی از اعضای محترم! مجلس خبرگان

نا مه نسرین ستوده به دخترش مهراوه: تو به مانند من طاقت آوردي



نا مه نسرین ستوده به دخترش مهراوه: تو به مانند من طاقت آوردي

فروردین 1390
مهراوه عزيز دلم
دختر افتخار آفرينم


از بند 209 زندان اوين برايت سلام و آرزوي سلامتي مي‌فرستم. از سبد سلام‌هايم نگراني‌ها، دلتنگي‌ها و اشك‌هايم را برمي‌دارم تا سبدم سرشار از سلام و سلامتي براي تو و برادر عزيزت باشد
شش ماه است از شما كودكانم دور مانده‌ام. در اين مدت تنها امكان چند بار ملاقات با شما را در حضور ماموران امنيتي داشته‌ام. در اين مدت حتي امكان ارسال نامه‌اي يا دريافت عكسي از شما يا حتي ملاقاتي آزادانه و بدون شرايط امنيتي را نداشته‌ام و تو نمي‌داني چه غمي بر دلم چنگ مي‌زد هر بار كه مي‌ديدم در چه شرايطي بايد با شما ملاقات كنم
هر بار پس از ملاقات و هر روز و هر روز در جدال با خويشتن از خود پرسيده‌ام آيا حقوق كودكان خود را رعايت كرده‌ام؟ و تو نمي‌داني چقدر نياز داشتم تا مطمئن شوم تو كودك نازنينم كه به عقل و درايت‌ات ايمان دارم، مرا متهم به نقض حقوق كودكانم نمي‌كني
مي‌داني مهراوه جان، اصلا از روز اول بازداشتم به تو و برادرت و حقوق‌تان مي‌انديشيدم و براي تو به دليل سن و سال‌ات بيشتر نگران بودم. نگراني از طاقت‌ات و قضاوت‌تو، نگراني از روحيه‌ات و بالاتر از همه، نگراني از پذيرش اين موضوع توسط دوستان و همكلاسي‌هايت. اما ديري نگذشت كه ابرهاي ترديد و دودلي رخت بربستند و من دانستم هيچ يك از آن نگراني‌ها واقعيت ندارند و من، نه، ما توانستيم محكم بر جاي خويش بايستيم
تو به مانند من طاقت آوردي، در پاسخ به صحبتم كه گفتم: "دخترم يك زماني فكر نكني كاري كردم كه شايسته‌ي چنين مجازاتي باشم و فكر شما نبوده‌ام" و بعد با اطمينان به تو گفتم: "همه‌ي كارهايم قانوني بوده است" به مهرباني با دست‌هاي كودكانه‌ات صورتم را نوازش كردي و به من اطمينان دادي كه: "مي‌دانم مامان . . . مي‌دانم" و من آن روز از كابوس قضاوت فرزندانم رها شدم
دخترم ! نگراني‌هايم بابت رابطه تو و همكلاسي‌هايت نيز كاملا اشتباه بود، زيرا هميشه نسل جديد، زودتر از پدر و مادرها به خرد و انديشه‌ورزي مي‌رسند
و اين چنين بود كه من از همه‌ي نگراني‌ها خلاص شدم و محكم و استوار بر خانه اولم ايستادم
اين ايستادگي را بيش از همه، مديون تو و پدرت هستم
مهراوه عزيز دلم
بگذار كمي از خاطرات خوش‌مان برايت بگويم. بارها شبها موقع خواب در زندان به يادم مي‌آيد چگونه تو را خواب مي‌كردم. در ميان لالايي‌هاي مختلف و شعرهاي متفاوتي كه برايت مي‌خواندم. "پريا" را خيلي دوست داشتي. شب‌ها موقع خواب "پريا" را مي‌خواستي و من شروع مي‌كردم
يكي بود يكي نبود
زير گنبد كبود
لخت و عور، تنگ غروب سه تا پري نشسته بود
دخترم
يكي از مهم‌ترين انگيزه‌هايم براي پيگيري حقوق كودكان، تو بودي. همواره فكر مي‌كردم و هنوز هم فكر مي‌كنم كه نتيجه‌ي همه‌ي تلاش‌هايم براي احقاق حقوق كودكان به هيچ كس، به اندازه كودكانم نمي‌رسد. هر بار كه از دادگاه كودكان آزار ديده به خانه مي‌رسيدم تو و برادرت را بيشتر و بيشتر در آغوش مي‌فشردم. هنوز هم دليل آن را نمي‌دانم. اما گويا از اين طريق مي‌خواستم آزار كودكان قرباني را جبران كنم
يادم هست كه يك بار گفتي دلت نمي‌خواهد 18 ساله شوي و وقتي دليل‌اش را پرسيدم جوابي دادي كه گويي كودكي امتيازهايي دارد كه نمي‌خواهي از دست‌شان بدهي و تو نمي‌داني اين جواب‌ات چقدر مرا خوشحال كرد
در ميان حرف‌هايت چقدر شده كه به من و پدرت گوشزد كرده‌اي كه هنوز كودكي و بايد حقوق كودكانه‌ات را رعايت كنيم و اينكه هنوز 18 سال‌ات نشده و به اين ترتيب ما را وادار به رعايت حقوق خودت مي‌كردي و چه كار خوبي مي‌كردي. چون گاه حتي غفلت مي‌تواند حقوق ديگران را پايمال كند هرچند آن ديگري، فرزند شخص باشد. رعايت حقوق، گرفتن حق، عدالت طلبي، قانون محوري و خلاصه داستان ترازو و شمشير همه، همان است كه تو با زبان كودكانه‌ات مي‌خواستي و ما را كه خودمان را بزرگترين غمخوار و ولي تو مي‌دانستيم هشيار مي‌كردي
مهراوه‌ي عزيزم
همانطور كه هرگز نتوانستم حقوق تو را ناديده بگيرم و در حد توان خويش در راه حفظ حقوق‌ات تلاش كردم، به همان ترتيب هرگز نتوانستم حقوق موكلانم را نيز ناديده بگيرم
چگونه مي‌توانستم وقتي موكلانم در زندان‌اند، به محض دريافت احضاريه از ميدان به در بروم؟ چگونه وقتي آنها به من وكالت داده بودند و در انتظار محاكمه بودند آنها را رها كنم؟ هرگز نمي‌توانستم
در پايان دوست دارم به تو بگويم كه باز هم براي حفظ حقوق بسيار كسان و از جمله كودكانم و آينده شما، وكالت چنين پرونده‌هايي را پذيرفتم و بر اين اعتقادم كه سختي‌هايي كه خانواده ما و بسياري از موكلانم طي سال‌هاي اخير تحمل كرده‌اند، بي‌نتيجه نيست. عدالت درست در همان زمان كه از او كاملا قطع اميد كرده‌اند، از راه مي‌رسد. بي‌گمان مي‌رسد . . . برايت دنيايي كودكانه و پر از شادي و شادماني آرزو مي‌كنم. اگر بابت پرونده‌ام از بازجويان يا قضاتم ناراحت و دلتنگي، با نواي كودكانه‌ات برايشان آرامش طلب كن تا شايد از اين راه ما نيز به آرامشي شايسته دست يابيم
دلتنگ توام
صد بار مي‌بوسمت
مامان نسرين