Wednesday, April 27, 2011

به ایرانیان دل مبندید

ایرانیان افرادی غیر قابل اعتماد هستند نه لطف و کرمشان معلوم است و نه کینه و عداوتشان. تا زمانی که از تو نفع و بهره ای نصیبشان شود چون مگسانی گرد شیرینی در کنارت هستند و با تو از در دوستی و محبت در می آیند. وقتی گره از مشکلاتشان برداشته شود و یا نفعشان تامین گردد، گویی که اصلا تو را نمی شناسند و حتی نیم نگاهی هم به تو نمی اندازند. اگر دچار گرفتاری شوی به یاریت نمی شتابند و توجهی هم به تو نمی کنند و بی تفاوت از کنارت می گذرند حتی ممکن است بر بار مشکلاتت هم بیفزایند. اگر با یک نفر هم صحبت شوی از حرکات چهره و دست و نحوه صحبت کردنش متوجه می شوی چقدر فریبکار و دروغگو است. با چشمان خود شاهد هستی که چگونه زیر پای یکدیگر را خالی می کنند چون تحمل پیشرفت دیگری برایشان بسیار مشکل است.

خلاصه آنکه هیچ گاه برای وجود آدمی ارزشی قایل نیستند یا از روی حسرت به آدمی می نگرند و یا حسادت و طمع. در هر حال چندان فرقی نمی کند و این نشان از جهل و کوته بینی و حقارت آنهاست.

"جیمز موریه" در کتاب خود تحت عنوان "حاجی بابای اصفهانی" ایرانیان را اینگونه توصیف می کند:

"به ایرانیان دل مبندید که وفا ندارند، سلاح جنگ و آلت صلح ایشان دروغ و خیانت است. هر چه به عمارت ایشان کوشی به خرابی تو کوشند، بی هیچ و پوچ آدمی را می فروشند، دروغ عیب فطری ایشان است و قسم شاهد این معنی ولی حقیقت را چه احتیاج به قسم است ...."



سميه کاظمی


ما ایرانیها ....
شنیده اید که می گویند هر ملتی ویژگیهای شخصیتی خاصی دارد؟ مثلا انگلیسی ها آدمهای زرنگ و رندی هستند، فرانسویها به خوشگذرانی و بی خیالی نام آورند و آلمانیها به جدیت آغشته به کمی خشونت و ...

من اگه بخوام ایرانیها را توصیف کنم، می گم آدمهایی که یکی از ویژگیهای بارزشان اینست که همش به دنبال غر زدن و حتی از هر خوشی ای غم ساختن اند! حالا بماند که در هر موردی خوشی ها و قشنگی ها را فاکتور می گیرند و غمهایش را سوا می کنند و با چه معنویتی! هم به ستایش آن غم می پردازند.

تا وقتی از غم و درد بگویی و هر چه آب و تاب آن غم را هم اضافه کنی و صوت و آهنگی هم به آن بدهی! راضی اند و صداشون در نمی آید و تو را به حال خودت می گذارند ولی وای به اینکه شنیده شود یا دیده شود که خوشی! و احتمالا یک دالامب و دیمبویی هم به آن اضافه کرده ای!! اینجاست که فورا وظیفه اخلاقی و مذهبی خود می دانند که دخالت کنند و تو را ارشاد نمایند! و اصلا فرقی هم نمی کند که تو بیشتر از آنها حداقل در آن مورد خاص بدانی یا احیانا تخصصی هم داشته باشی!



چند روز قبل تو اخبار شنیدم که "برنامه شبهای برره صدای نمایندگان مجلس را هم در آورده" ! و اگر کمی تحلیل محتوا کنید متوجه می شوید که این، "هم"، یعنی صدای دیگران را هم قبلا در آورده بوده و حالا دیگه به سطح مجلس هم رسیده!

خیلی جالبه، معمولا ایرانیها به دنبال اینند که ببینند چه کسی پیشرفت کرده یا در حال پیشرفت است تا فورا خود را دخیل کنند و به نحوی که کمترینش "حرف" است، بتوانند به جنگ آن بدبخت بروند!



این موضوع هم تا حدی شبیه به همین است. مجموعه ای که در سیمای ایران تا حدی نوآورانه است و خلق و به نمایش در آوردنِ یک قومیتی خاص، با فرهنگ و آداب و رسوم منحصر به فرد خود است که آمیخته با طنز شده و حداقل دقایقی را در زندگی ایرنیانِ به دنبال غم، به شادی می گذراند، بدون اینکه عنصر "حرص در آوردن" که یکی از اجزا اصلی فیلمها و مجموعه های تصویری ایرانی است، در آن دیده شود. ولی طبق سطور اول این نوشته، چون باز حرف شادی به میان آمده، دیگه این مساله تا حد مجلس هم کشیده شده و می بایست علمای مجلس هم نظری در این باره که به احتمال قوی انتقادهای کوبنده و فقط دیدن و گزینش عیب های این مجموعه خواهد بود، ارائه کنند تا این مجموعه هم خدای نکرده از الطاف و عنایات ایرانیان محروم نماند!



قطعا هر مجموعه ای دارای نقاط ضعف و نقاط قوت است و منظور در این مقال، صرف تحسین یک پدیدار نیست ولی این که چه علتی دیدِ جامعه ایران را معمولا به سمت بدترین موارد و یافتن ایرادهای یک اثر، منحصر می نماید، خود بحثی قابل تامل است که شاید می بایست بخشی از آنرا در روانشناسی افراد این جامعه جستجو کرد.



شما ایرانیها را چگونه می بینید؟





(يادتان نرود روی "شبهای برره" کليک کنيد!)



الهه پيروزيان

No comments: