Wednesday, November 14, 2007

باز تاب خبر بازداشت مهندس طبرزدی در رسانه ها



همانگونه كه ازروند رخداد هاي اخير درعرصه داخلي انتظارمي رفت، صبح امروز شعبه 26 دادگاه انقلاب مهندس طبرزدي را تحت عنوان تمديد مرخصي احضار نموده اما پس ازحضوروي دردادگاه ماموران امنيتي او را به زندان اوين منتقل نمودند. اين درحالي است كه بنا به گفته وكيل طبرزدي مدت محكوميت طبرزدي درمرداد ماه امسال خاتمه يافته وبازگرداندن وي به زندان بدون آنكه محكوميت جديدي متوجه او گردد فاقد محمل قانوني و به منزله تعرضي آشكاربه حقوق شهروندي است.


اين درشرايطي است كه سياست هاي خردگريز حاكميت ازيك سو كشوررا درآستانه جنگ ويرانگرديگري قرارداده وازسوي ديگربي كفايتي حكام هرروز تضييقات اقتصادي و اجتماعي تازه اي بر ضد ملت به بارآورده و انسداد سياسي مردم را ازامكان مشاركت درتعيين سرنوشت خود محروم مي سازد.درشرايطي كه آمارروزنامه نگاران دربند، كارگران ازكاربيكارشده، فرهنگيان بركنارازخدمت ، جوانان ودانشجويان بازداشت شده ، محاكمه هاي غيرقانوني و اعدام هاي انفرادي وجمعي و دريك كلام خيل مردم محروم ازحقوق شهروندي يگانه آمارهاي اين كشوراست كه سيرصعودي رانشان مي دهد.تامل دراين وضعيت مبين آن است كه جمله شاخصه هاي فوق حكايت ازناتواني وبي تدبيري حكام دراداره كشورمي نمايد. هنوزبازداشت شدگان 18 شهريورسپيده پورآقايي ، عباس خرسندي ، .منصورفرجي ،قاسم شيرزاد، بهرام راسخي ،ميثم رودكي با اتهام نامعلوم درسلول هاي اوين به سرمي برند


.هنوزازآزادي دانشجويان دربند دانشگاه پلي تكنيك منصوري ، توكلي وقصابان خبري نيست

هنوز عدنان حسن پور روزنامه نگاركرد زيرتيغ اعدام است. هنوزشمارقابل توجهي ازنيروهاي دمكراسي طلب در زندان هاي كردستان ، آذربايجان ، خوزستان و بلوچستان و ديگر نقاط اين كشوربه جرم بيان وقلم خود دراسارتند. جبهه دمكراتيك ايران ضمن دعوت ازمدافعان حقوق بشر در داخل وخارج كشوربه اعتراض هماهنگ به نقض مستمرحقوق انسانها درايران برخواست مشترك احزاب و نيروهاي دمكراسي خواه مبني برآزادي كليه زندانيان سياسي وسرسپردن حكومتگران به مطالبات آزاديخواهانه وعدالت جويانه ملت ايران پاي مي فشرد و همچنين خواهان آزادي بي قيد و شرط همه آزادي طلبان دربند به ويژه مهندس حشمت اله طبرزدي دبيركل اين جبهه مي باشد.
زنده باد آزادي
گسسته باد زنجير استبداد/ برقرارباد دمكراسي
تهران 20 آبان 1386 خورشيدي
جبهه دمكراتيك ايران
نوشته شده توسط مهندس حشمت اله طبرزدی در یکشنبه بیستم آبان 1386

Monday, November 5, 2007

‏13 آبان را گرامی بداریم؟


یکی از موضوعات مهم زندگی یک ایرانی اصیل، گرامی داشتن یاد 13 آبان است. چرا که در این ‏روز اتفاقاتی افتاد که در روزهای دیگر نمی افتد. به همین دلیل ما ایرانیان باید هر سال خودمان را ‏آماده گرامی داشتن روز 13 آبان بنمائیم و اگر این کار را نکنیم خیلی آدمهای بدی هستیم. به همین ‏دلیل برخی فواید گرامی داشتن 13 آبان را برای

اینکه هیچ وقت از یاد مردم نرود می نویسیم.‏


اول: دانشجویان مسلمان پیرو خط امام موفق شدند دولت لیبرال بازرگان آمریکایی را وادار به ‏استعفا و امیر انتظام را روانه زندان کنند، بعد خودشان وارد دولت شوند و قدرت را در دست ‏بگیرند، بعضی از آنان بعد از هشت سال از دولت اخراج شدند و به همان زندانی رفتند که ‏امیرانتظام در آنجا زندانی بود و بعد از پانزده سال به همان نتیجه ای رسیدند که بازرگان بیست ‏سال قبل به آن نتیجه رسیده بود.‏


دوم: دانشجویان مسلمان پیرو خط امام موفق شدند دولت دموکرات و سازشکار جیمی کارتر که ‏باعث پیروزی انقلاب ایران شده بود را تغییر دهند و کاری کنند که دولت جمهوریخواه ریگان سر ‏کار بیاید و به مدت بیست سال جمهوریخواهان پدر ایران را در بیاورند. در تمام این بیست سال ‏تنها رئیس جمهور آمریکایی که از ایران حمایت کرد همان جیمی کارتر بود.‏


سوم: دانشجویان مسلمان پیرو خط امام موفق شدند با قدرت تمام در پایتخت خودشان، وارد ‏سفارتخانه رسمی یک کشور خارجی شوند و ماموران رسمی آن را جاسوس خوانده و تمام اسناد ‏رسمی یک کشور دیگر را بصورت هشتاد جلد کتاب منتشر کنند، بعد از سی سال وقتی آمریکایی ‏ها وارد کنسولگری ایران در عراق شدند و آنجا را محل جاسوسی ایرانی ها خواندند، دولت ایران ‏شکایت کرد که چرا به کنسولگری ما حمله کردید و به ماموران ما گفتید جاسوس. ‏


چهارم: دانشجویان مسلمان پیرو خط امام موفق شدند با اشغال لانه جاسوسی آمریکای جنایتکار ‏قدرت و هیمنه و ابهت آمریکا را از بین برده و آن را نابود کنند، در نتیجه در این 25 سال آمریکا ‏سه برابر قدرتمندتر و ثروتمندتر شد و ایران سه برابر فقیرتر و ضعیف تر.‏


پنجم: دانشجویان مسلمان پیرو خط امام موفق شدند که با اشغال سفارت آمریکا کاری کنند که ‏سفارت آمریکا در ایران برای سی سال( تا امروز) تعطیل شود، پس از چند سال این دانشجویان ‏سه دسته شدند، یک گروه از دست دولت خودشان فرار کردند و برای گرفتن ویزای آمریکا مجبور ‏شدند به سفارت آمریکا در دبی بروند و از دست دوستان به دشمن پناه ببرند، یک گروه دیگر به ‏مدت 15 سال مجبور شدند در وزارت خارجه فعالیت کنند و تلاش کنند با آمریکا رابطه برقرار ‏کنند، و گروه سوم بروند به لانه جاسوسی ایران در اربیل و به عنوان جاسوس دشمن به وسیله ‏همان آمریکایی ها دستگیر شوند.‏


ششم: دانشجویان مسلمان پیرو خط امام با این اقدام بزرگ و پرشکوه خود باعث شدند تا میان کلیه ‏نیروهای سیاسی اعم از راست ها و چپ های مذهبی، مجاهدین خلق، چریکهای فدائی، حزب توده ‏ایران، جنبش مسلمانان مبارز و غیره یک وحدت ملی و تاریخی ضد امپریالیستی بوجود بیاید، بعد ‏از دو سال گروههایی که وحدت ضدامپریالیستی کرده بودند، دو گروه شدند، یک گروه اقدام به ‏ترور کسانی کردند که قبلا با آنان وحدت کرده بودند و گروه دوم، اعضای گروه اول را اعدام ‏کردند.‏


هفتم: دانشجویان مسلمان پیرو خط امام وقتی تصمیم گرفتند سفارت آمریکا را بگیرند، با مخالفت ‏برخی طرفداران امام که اقدام آنان را تندروانه و آنارشیستی می خواندند مواجه شدند. گروه اول ‏بعد از ده سال فهمید چه اشتباه بزرگی کرده است و گروه دوم به مدت سی سال از اقدام گروه اول ‏نه تنها دفاع کرد، بلکه اعلام کرد که این اقدام را خودش انجام داده است. ‏


نتیجه گیری ملی: ما اینیم.‏نتیجه گیری فولکلوریک: ما نبودیم اینها بودن، اینها نبودن ما بودیم.‏نتیجه گیری تاریخی: روزهای بزرگ تاریخی خیلی اوقات همان روزهایی است که یک گروه از ‏مردم بصورت دسته جمعی یک کار دور از عقل می کنند.‏

مقاله ای از: بهزاد نبوی

Wednesday, September 26, 2007

کدام سرزمين زنان آزاد


محمود احمدی نژاد در قلب کشوری که او شیطان بزرگ می خواند و مي گويد در آن آزادی نیست، گفت "زنان ایرانی از بیشترین آزادی برخوردارند."
هر چندکه هیچ کدام از فعالین زن در آمریکا فرصت نیافتند تا در زمان پرسش و پاسخ او را مورد خطاب قرار دهند و به او یادآوری کنند که آقای رئیس جمهور، محال است که ندانید امروز بسیاری از زنان که خودشان را ایرانی می دانند تنها به جرم طلب برابری به سال ها زندان، شلاق و انواع اقسام احکام محکوم شده اند و بسیاری دیگر یا هر روز احضار می شوند و یا در راهرو های داد گاه ها در حال پیگری پرونده های مفتوح خود هستند و یا در حال پیدا کردن گوش شنوایی که به شکایت ضرب و شتم آنها به وسیله نیروی انتظامی رسیدگی کند.
جناب آقاي احمدی نژاد، اطمینان داريم به خوبی مطلع هستید همین چند روز گذشته بود 25 زن ومرد تنها برای تشکیل یک کارگاه آموزشی در باره قوانین مندرج در باره حقوق زنان که شما به آن افتخار می کنید باز داشت شدند تا حتی فکر تشکیل یک گارگاه آموزشی را به خود راه ندهند.
جناب رئیس جمهور کشور اسلامی ایران! زنانی که شما آن را آزاد می خوانید حتی حق شرکت در یک کنفرانس بین المللی را ندارند. قبل از رفتن تهدید میشوند. موقع رفتن باز داشت می شوند و اگر هم معجزه اسا خارج شوند باید بار ها باز جویی و سین جیم پس دهند و در نهایت عطای حضور در مجامع بین المللی را به لقای آن ببخشند. آن ها حتی حق ندارند از آموزشگران خارجی برای آموزش وتبادل تجربیات استفاه کنند، چرا که در نهایت به زعم آقایان باز جو هم خود باید اتهام جاسوسی و اقدام علیه را یدک بکشند و هم آموزشگران همگی جاسوس تلقی میشوند.
شما می دانید که زنان و دختران و پسران جوان ما به جرم جمع کردن امضا برای تغییر قوانین مربوط به زنان باز جویی زندان و دستگیر می شوند و شما در دانشگاه کلمبیا آنها را آزاد می خوانید و شجاعت ندارید از ان چه بر سر این زنها آورده اید سخن بگوئید و دفاع کنید و بگوئید که در کشور من زنها حتی حق رفتن به استادیوم های ورزشی برای دیدن مسابقات را ندارند، چه برسد به حق برای کاندیداشدن برای ریاست جمهوری ویا قاضی شدن و...
زنان برای تک تک این خواسته ها متهم به روابط پنهانی با آمریکا، دریافت پول های آنچنانی، جاسوسی و مبادرت به انجام انقلابهای مخملی و ساتنی با انواع و اقسام رنگ هامی شوند.
آقاي احمدي نژاد! زنان در کشور شما آزادند ولی همین امروز در کشور شما دهها زن محکوم به احکام قرون وسطایی چون سنگسار هستند که در قرآن نیز به آن اشاره نشده است. زنانی که در انتظار کشنده مرگ زیر بار سنگ به سر مببرند و چه بسیار دختران جوانی که در کودکی مورد زنای محارم قرار گرفته اند و محکوم به اعدام هم شده اند.
در فضای آزادی که شما برای زنان ایرانی در دانشگاه کلمبیا تصویر کردید آیا گفتید که کلیه سایت های مربوط به زنان فیلتر می شوند. هیچ مکان عمومی در این شهر در اختیار زنان گذاشته نمی شود تا از حقوق خود صحبت کنند و اگر از فرط ناچاری برای طرح مطالبات خود و کاملا مسالمت آمیز به خیابان بیایند، ضرب وشتم می شوند و پس از بازداشت در بد ترین شرایط نگهداری میشوند. جناب عالی بهتر است به جای پیشنهاد که دانشجویان آمریکایی بیایند و در ایران سخنرانی کنند اجازه دهید خود مردم ایران حق استفاده از فضاهای عمومی را داشته باشند و در باره عقاید خود صحبت کنند.
شما مي دانيد که زنان ایران آزاد نیستند. دلیل اين مدعا خون های دلمه شده بر صورت زنانی است که برای بیرون بودن اندکی از مو هایشان خون را مزه مزه میکنند و یا به خاطر اندکی کوتاه یا بلند بودن مانتو هایشان با مشت و لگد به داخل ماشین های نیروی انتظامی پرتاب می شوند و انواع و اقسام فحش های رکیک که آنها را زنانی ناسالم می خوانند تحمل می کنند. آنها مجبور می شوند تا در خانه بنشینند، تا در زمان تصویب لایحه موسوم به خانواده که به مرد حق می دهد همزمان 4 زن بگیرد جراعت هیچ گونه اعتراضی را نداشته باشند تا در سایه این سکوت، روسپیگری مردانه تحت لوای دین، قانونی و حرمسراهای مردانه شرعی جلوه داده شود و زن ایرانی به ظاهر آزاد با صلح وصفا در کنار دیگر زنان شوهرش زندگی کند و دم هم بر نیاورد.
جناب رئیس جمهور که در دانشگاه کلمبیا به مردم آمریکا گفتید که زنان ایرانی آزادند، زنی که حق طلاق ندارد چگونه آزاد است؟ زنی که شهادتش نیم یک مرد تلقی می شود چگونه آزاد است؟ آيا مردی دیه اش و ارث اش نیم مرد محسوب می شود از حقوق انسانی برابر با مرد بر خوردار است؟ زنی که حق سر پرستی فرزندش را ندارد، برای گرفتن پاسپورت نیاز به اجازه شوهرش دارد، حق داشتن شغل بدون اجازه همسرش را ندارد، حق تعیین محل سکونت ندارد، چگونه آزاد است؟ وقتی پدر می تواند او را در هر سنی شوهر دهد و در 9 سالگی در برابر قانون مسئول است، چگونه آزاد است؟
زنان ایرانی این اسارت را فریاد می زنند. فریاد می زنند که زنان ایرانی با همه محدودیت ها، خطرات، زندان ها، تکفیر هاو مشکلات از طرح مطالبات خود کوتاه نخواهند آمد و از برابری سخن می گویند؛ از شما که در کمال امنیت و در هر کجا که می خواهید سخن می گویید به مراتب شجاع تر هستند.
جناب آقای رییس جمهور، دوره شما به مانند اسلاف شما به پایان خواهد رسید. رو سپید زنان و مردانی خواهند بود که به خاطر آزادی و رفاه مردم ارامش و آسایش دنیا را از خود دریغ کردند و با وجدانی راحت آن چه دارنددر طبق اخلاص می گذارند تا نسل بعد از خود مزه امنیت و شادی را احساس کنند. اگر چه هر کدام آن ها که به باز جویی می روند و یا بازداشت می شوند این جمله را بارها از آقایان بازجو با هدف اختلاف افکنی می شنوند که مردم و یا دوستانتان قدر کارهای شما را نمی دانند. اما آقای رییس جمهور، بهتر است شما بدانید مردم ایران همه صدای جنبش زنان ایران را شنیده اند و مردم دنیا نیز صدای برابری خواهانه زنان ایران را با همه وجود موانع ایجاد شده از سوی دولت شما و مخالفان حقوق زن نیز شنیده اند. زنان ایرانی که امروز جزو فعالان حقوق بشر در دنیا هستند، سهمی برابربا مردان می خواهند. منزلت و کرامت انسانی برابر و این برابری را در دنیا فریاد می کنند.
جناب آقای احمدی نژاد! اگر اندکی چشم های خود را باز کنید و از ریشخند به ملت بپرهیزید، زنانی را خواهید دید که از ترس خشونت خانگی خود را آتش می زنند یا از خانه ها می گریزند، از فقر مادی و فرهنگی به کشورهای دیگرقاچاق می شوند و درسایه قانون هرزگی مردانه تحت عنوان تعدد زوجات، مصائب بي شمار را به دوش می کشند.
زنان امروز فارغ از هرگونه ایدئولوژی، تفکر، دین، نژاد و قومیت دست به دست هم داده اند تا فریاد زنند که جهان دیگری ممکن است و بر خلاف تمام اختلاف افکنی هایی که منشا از دستگاه های امنیتی شما می گیرد یکپارچه و توام با اعتماد متقابل با هر گونه
مظاهر تبعیض جنسیتی به مقابله بر خواهند خواست
.

مقاله ای از فریبا داوودی مهاجر

Tuesday, September 18, 2007

زندان، آه، استخر!


کیان تاجبخش در دیدار روزنامه نگاران از اوین گفت: در سلول مان فقط استخر نداریم.
در اینجا چند زندان استبه هر زندان دو چندان نقبدر هر نقب چندین حجرهدر هر حجره چندین مرد در استخر...
از این زندانیان یک تنزنش را در شب تاریک بعد از ازدواجشدر حیاط خانه شان بوسیدو با این جرم چندین ماه در سلول خود پوسید
از این زندانیان یک تنبه روی کرسی استادی هاروارد در بوستون، نشسته استو چندین سال و چندین ماه در را نیزبرای خواندن تحقیق در فیزیکبه روی خویشتن بسته است و اکنون بازجویی کله اش را با شتاب سخت ضرب لنگه کفشی می شکسته است
از این زندانیان چندین نفر در خلوت یک روز تابستان درون سالنی با چند صد دانشجوی دیگر سکوتی را شکستندو حالا چند ماهی می شود با اتهامی که نمی دانند و هرگز نیز آن را می نپندارنددرها را به روشان سخت بستندو آنها تا به چندین ماه دیگر میهمان هستند
از این زندانیان یک تن به جرم آمدن سوی وطنتا عمه و خاله و دائی جان و خواهر زاده را بینددو هفته میهمانی رفته است و بس صفا کرده استو پاسپورت خودش را دست ماموران گمنامی رها کرده استو هنگام خروج از مرز کسی او را به زندان اوین خوانده استو او را اعترافانده ستکه با دشمن چه ها کرده استو جاسوسی برای سازمان اطلاعات سیا کرده است
از این زندانیان یک زنصد و سی سال پیش از اینهوادار گروهی تندرو بوده استو هفتاد و سه سال قبل طرفدار کسی مثل زورو بوده استو از سی سال پیش از این در اطراف پرو بوده است
از این زندانیان یک تن میان یک سوئیت انفرادی همه چی دارداز آن جمله است یخچال و کمد با تخت و لیوان و ملافه های گلدار و پتوی سبز پشمیو یک میز بزرگ کار و یک بشقاب با ماست و خیار و یک قوری و یک کتری و یک قندان که پر قند استولی افسوس در بند استولی افسوس! تنها در سوئیت انفرادی نیست استخری!
وگرنه وضع عالی بودو زندان، ماست مالی بود

Sunday, September 16, 2007

مرحمت فرموده ما را مس کنيد


در نظام قانونگذاري ايران سال هاست "اصلاح" قانون مفهوم از دست داده و هرگاه با ادعاي اصلاح چيزي را بر قانوني مي افزايند يا از آن کم مي کنند به جاي آنکه قانون روزآمد شده و با تحولات اجتماعي و مطالبات مردم هماهنگ بشود از تحولات اجتماعي و مطالبات مردم بيشتر دور مي افتد. گاهي اصلاح قانون به اندازه اي مفهوم از دست مي دهد که به نظر مي رسد قانونگذاري دستمايه اي شده است براي "لجبازي" با واقعيات اجتماعي يا "لجبازي" با حقوق مردم يا "لجبازي"هاي جناحي در جنگ قدرت. يک مورد مثال زدني از اين شيوه هاي اصلاحي "قانون اصلاح قانون مطبوعات مصوب 1364" است که در سال 1379 در آخرين روزهاي عمر مجلس پنجم با اکثريت محافظه کار از تصويب گذشت و به بهانه اصلاح به کلي پنبه چيزي به نام آزادي مطبوعات را زد. اصلاح قانون مطبوعات سلاحي بود که محافظه کاران مجلس پنجم از آن به سوي اصلاح طلبان و مطبوعات آنها شليک کردند. همين مختصر مطالب انتقادي که هنوز در مطبوعات اصلاح طلب انتشار مي يابد، چنانچه امر داير بشود به سهولت مي توانند به استناد قانون اصلاحي مورد اشاره خفه اش کنند.
نمونه ها در اين زمينه بسيار است. در حال حاضر آخرين نمونه که به بحث گذاشته شده لايحه اي است با عنوان ادعايي "حمايت از خانواده" که توسط دولت نهم تقديم مجلس هفتم شده است. در اين آخرين نمونه پيداست تدوين کنندگان لايحه از کلمه "حمايت" مفهومي درست مخالف آن را در نظر داشته اند. جالب آنکه در مقدمه لايحه آورده اند "با توجه به عدم تطبيق قوانين کنوني با واقعيت روز" به تدوين لايحه اقدام شده است.
- لايحه را که مطالعه مي کنيم اگر ايران را نشناسيم به اين باور مي رسيم که زنان و مردان ايراني ترجيح مي دهند خانواده تشکيل ندهند. در عوض با عقد موقت (صيغه) که تسهيلاتي براي آن به نفع مردان در لايحه گنجانده اند به زندگي غريزي خود سر و سامان بخشيده و از خطر دستگيري به اتهام روابط نامشروع فاصله بگيرند (تبصره ذيل ماده 22). اين که مي شود انهدام خانواده. اين که مي شود شيوه اي براي افزودن بر جمعيت زنان آسيب پذير و کودکان سرگردان و مادران تنها. زنان بعد از پايان دوران صيغه تنها و مچاله شده يا با چند بچه قد و نيم قد که روي دستشان مانده ناچار تمام عمر تن به هر تبهکاري مي سپارند. تجربه (اما نه قانون) نشان مي دهد مردان پس از بهره برداري از قوانين صيغه پرور همين که دستشان به دهانشان مي رسد و کسب و کاري پيدا مي کنند به قول خودشان مي روند دنبال يک خانواده درست و حسابي و با دختران خانواده هايي ازدواج مي کنند که در قاموس آنها صيغه شدن ننگ و عار و سرشکستگي است. در اين ماجرا زن صيغه اي که دورانش به پايان رسيده احيانا اگر فرزندي هم به دنيا آورده باشد حاشيه اي مي شود بر متن و به يک چشم بر هم زدن تبديل مي شود به زني حرمان زده يا مادري تنها و دست خالي. بي خيال قوانين ناظر بر نفقه. مرد که با عقد نکاح دايم يک زن درست و حسابي را وارد زندگي خود کرده آنقدر زن صيغه اي را مي چزاند تا او به ازاي برخورداري از حضانت فرزند از مطالبه نفقه فرزند امتناع کند.
تدوين کنندگان لايحه براي شادماني اين مردان خدمت کرده اند و اجازه داده اند عقد موقت (صيغه) ثبت رسمي نشود تا مرد بتواند هرگاه دلخواهش است زن صيغه اي را از پيشينه خود تمام و کمال جدا کند و برود دنبال حمايت از خانواده اي که آن را با نکاح دايم به دست آورده است. از نگاه نويسندگان لايحه زن صيغه اي عددي نيست. بايد خوشحال باشد که چند صباحي سايه سري داشته است. تنها راه باقي مانده در زندگي او صيغه رفتن است که آن هم سن و سالي دارد و جايي و لحظه اي عمرش به پايان مي رسد و زن تنها به دريوزگي مي افتد.
اما در اين ميان نفع حکومت چيست؟ به صورت ظاهر اخلاق گرايي است ولي واقعيت اين است که حکومت از بازداشت انبوه شهروندان زن و مرد به اتهام روابط نامشروع به جان آمده و به جاي آنکه در شيوه هاي خود تجديد نظر کند مي خواهد به مردان ياد بدهد تا با يک صيغه نامه غير رسمي که همواره بايد آن را با خود داشته باشند زني را براي مدت معيني خريداري کنند و بدين ترتيب از بار مشکلات پليس منکراتي بکاهند. همين و ديگر هيچ. اين شيوه از قانوگذاري حمايت از خانواده نيست بلکه حمايت از شيوه هاي شکست خورده و بي حاصل حکومتي است که وارد تمام حوزه هاي زندگي خصوصي مردم شده و نمي خواهد شجاعانه به اشتباهات خود و شکست هاي خود اقرار کند.
- لايحه را که مي خوانيم، اگر اسلام را نشناسيم بدين باور مي رسيم که شريعت اسلام مهريه زن را با هدف ثروتمند شدن حکومتي به نام جمهوري اسلامي که قرار بوده در قرن بيستم ميلادي ايجاد بشود تأسيس کرده و نيت حمايت از زن و احترام به استقلال اقتصادي زن در زندگي زناشويي در کار نبوده است. اگر اينگونه نبود چرا لايحه حمايت از خانواده دستور داده است ماليات مهريه را پيش از آنکه زن وصول کند به جمهوري اسلامي پرداخت کنند. با وجود يک چنين دستوري در لايحه اين شبهه تقويت مي شود که گويا جماعتي درون حاکميت به نام اسلام با مباني اسلام وارد تقابل شده اند و از کيسه زنان هزينه تقابل را مي پردازند.
- لايحه را که مي خوانيم اگر ايران را نشناسيم به اين باور مي رسيم که قانونگذار هنوز نمي داند در ايران درصد بزرگي از زنان به مدرسه حقوق مي روند. اگر مي دانست در ماده 2 لايحه قال موضوع را با افزودن کلمه "حتي المقدور" نمي کند. به موجب اين ماده "دادگاه خانواده با حضور ريئس يا دادرس علي البدل و دو مستشار تشکيل مي شود که حتي المقدور يکي از مستشاران دادگاه از بانوان دارنده پايه قضايي مي باشد."… جل الخالق. قانون نويس ايراني نمي داند "حتي المقدور" با واقعيت هاي امروز نمي خواند و بار تبعيض آميز و ستم گرانه نسبت به زنان دارد. واقعيت هاي امروز اين است: زن و مرد هر دو مدرسه حقوق مي روند و دوره هاي کارآموزي وکالت و قضاوت را مي گذرانند. وکيل و قاضي مي شوند. با افزودن کلمه حتي المقدور کسي حق ندارد حضور آنها را در صحنه قضايي کشور کم رنگ کند. حتي افزودن کلمه "الزامي" هم در شرايط کنوني بي وجه است. وقتي زن و مرد هر دو امکانات لازم براي تحصيلات حقوقي و کارورزي قضايي دارند اين قبيل مرزبندي هاي جنسيتي در قوانين مضحکه آميز است.- لايحه را که مطالعه مي کنيم اگر واقعيت هاي روز ايران را نشناسيم فکر مي کنيم همه مردان ايراني داوطلب چند همسري شده اند و آنقدر به دولت فشار آورده اند تا مجبور شده ماده 23 را در لايحه بگنجاند. در اين ماده بر خلاف حدود چهل سال پيش اجازه زن اول براي ازدواج مجدد مرد زايد اعلام شده. مرد با اجازه دادگاه زن بعدي را وارد مي کند. دادگاه به قول مرد براي اجراي عدالت اکتفا مي کند. ضمانت اجرايي هم در کار نيست. به نظر مي رسد اين شيوه از قول دادن با وعده و وعيد دولتمرداني که شعار عدالت مي دهند و بعد هم پاسخگوي وعده هاي خود نمي شوند از يک جنس است. از ضمانت اجرا خبري نيست. از طرفي در اين لايحه معلوم نيست عدالت چه تعريفي دارد. آيا تعريف عدالت را در ذات و طبيعت انسان مي جويند يا آن را از ساختار فرهنگي و اجتماعي هزار و چهارصد سال پيش شبه جزيره عربستان قرض مي گيرند. اگر تعريف اخير مورد نظر آنهاست عدالت با آن تعريف در زمان ما مصداق ظلم نسبت به زن است. از اين بي عدالتي همه صدمه مي بينند. تا آنجا که خبر داريم عدالت با مفهوم اخير اين گونه تعريف مي شود:
اگر زن دوم از خانواده ثروتمند بوده باشد از باب تأمين عدالت، شوهر مکلف است برايش خانه اشرافي، اتومبيل، زندگي لوکس و انواع وسايل رفاهي فراهم کند و مستخدم و راننده در اختيارش بگذارد. اگر زن اول از خانواده متوسط يا فقير است عدالت به مفهومي که گذشت ايجاب مي کند تا شوهر متناسب با شرايط خانواده اي که زن در آن پرورش يافته براي او تأمين رفاه نمايد. اين دو گانگي در شيوه همسرداري مي شود تعريف عدالت در زندگي زناشويي که ساکنان هزار و چهار صد سال پيش شبه جزيره عربستان به آن عمل مي کردند. به نظر مي رسد همين تعريف مورد علاقه آقايان در تدوين لايحه بوده است. دهان زنان را با کلمه "عدالت" شيرين کرده اند بي آنکه بگويند تعريفشان از عدالت چيست. از طرف ديگر پيداست نويسندگان لايحه تنها تمناي زنان را در زندگي زناشويي برخورداري از توانايي مالي مردان مي دانند. انگار نه انگار که زنان عواطف و احساساتي دارند و محتمل است عاشق و شيداي شوهرشان باشند و ترديد نيست که زنان با اوصاف امروزي و در شرايط کنوني مرگ را به اين شکل از زندگي زناشويي ترجيح مي دهند و خانه و کاشانه را که رقيب به آن راه يافته ترک مي کنند. بي جهت نيست که آمار طلاق حسب خواسته زن و خودکشي و خودسوزي زنان بالا مي رود. با اين تفاصيل لايحه مورد بحث، آيا حمايت از خانواده را دنبال مي کند يا تلاش براي انهدام خانواده را؟ اصلا منظور از اين شيوه قانونگذاري چيست؟ لجبازي با کمپين هاي زنان؟
اگر هدف چنين کودکانه انتخاب شده جاي گله مندي از دولت نيست. اما حق خود مي دانيم لقب "دولت لجباز" را به فرهنگ سياسي کشور وارد کنيم و آن را به فهرست انواع دولت هايي که داشته ايم بيافزاييم. در طول تاريخ دولت پاسخگو که هرگز نداشته ايم. خوب است بپذيريم دولت غير پاسخگو هم نداريم. بهره ما از دو انقلاب مشروطه و اسلامي در نهايت برخورداري از دولت لجباز است. حال معلوم نيست دولت لجباز چه نيازي به قانون نويسي دارد؟ لجبازي و بازگشت به چهل – پنجاه سال پيش که ديگر قانون نمي خواهد. با صدور چند سطر دستور محرمانه به قضات خانواده قال قضيه را بکنيد. حرمسراها را بازسازي کنيد. متعه خانه ها را آب و رنگ بدهيد. چرا اين همه اتلاف وقت؟
لابد نويسندگان لايحه بابت تدوين لايحه اي که از آن بوي رايحه خوش خدمت به مشام مي رسد از زنان ايراني مژدگاني مي طلبند. خوب است زنان هديه اي مناسب حال براي تدوين کنندگان لايحه تهيه کنند و تقديمشان دارند. هديه اين است:
کمپيني راه اندازي بشود با اين خواسته:
از طلا بودن پشيمان گشته ايم مرحمت فرموده ما را مس کنيد
يک کمپين با اين خواسته مهمترين کارش اين خواهد بود که ملتمسانه بخواهد قوانين ناظر بر خانواده که پيش از انقلاب تصويب شده ديگر بار لازم الاجرا بشود. يعني قانون حمايت خانواده مصوب 1346 و اصلاحي آن مصوب 1353. در مقايسه با لايحه تقديمي دولت نهم بعد از بيست و هشت سال که از انقلاب مي گذرد، آن قانون قديمي به خواسته هاي زنان امروز کشور نزديک تر است. منظور آنکه قانون چهل سال پيش همان "مس" است که به هواي "طلا" آن را بي سکه کرديم. هرگز قدر و منزلتش به هنگام دانسته نشد حتي از سوي زنان فرهيخته ايراني. تصور اين بود که انقلاب قوانين ناظر بر خانواده را با هدف تأمين منزلت انساني زنان به کمال مطلوب مي رساند. واقعيت همين است که پيش رو است!

مقاله ای از: مهرانگیز کار

Tuesday, September 11, 2007

خودکشی زنان در ایران:رتبه سوم جهان


شاید در میان مشکلات ریز و درشت اجتماعی در ایران، مثل اعتیاد و فحشا و طلاق، خودکشی رقم چندان چشمگیری نداشته باشد اما این معضل وجود دارد و آمار خودکشی در بین زنان و جوانان ایران رو به افزایش است.


ایران سومین کشور جهان است که در آن آمار خودکشی زنان افزایش می‌یابد و در حال پیشی گرفتن از آمار خودکشی مردان است. رتبه‌های اول و دوم را در این زمینه کشورهای چین و هندوستان دارند. در کلیه کشورهای دنیا در برابر هر سه مرد که در اثر خودکشی می‌میرند، یک زن از این طریق جان خود را از دست می‌دهد.

بنا بر اعلام کارشناسان، خودکشی معضل اصلی ایران نیست اما بررسی آمار خودکشی در سال‌های گذشته نشان می‌دهد که این آمار رو به افزایش است.

طبق تحقیقات انجام‌شده، زنان بیش از سه برابر مردان اقدام به از بین‌بردن خود می‌کنند، هرچند مرگ در اثر این اقدام در میان مردان بیشتر از زنان است. به عبارت دیگر، گرچه مردان کمتر از زنان دست به خودکشی می‌زنند، اما خودکشی واقعی بین آنان سه برابر زنان است.



کارشناسان، افسردگی را به عنوان عامل اصلی خودکشی معرفی می‌کنند اما در بعضی از استان‌های ایران، اختلافات خانوادگی ممهم‌ترین عامل بیان می‌شود. این تحقیقات هم‌چنین بیانگر افزایش خودکشی در میان جوانان است.



تحقیقی که در سال ۱۳۸۳ در بین ۴۵۰ هزار دانشجو انجام گرفته، نشان می‌دهد که ۱۰درصد از پسران و ۷درصد از دختران انگیزه خودکشی داشته‌اند. آمار خودکشی در میان دانشجویان نیز رو به افزایش است.



بررسی‌های استانی نشان می‌دهد که استان ایلام بالاترین آمار خودکشی و استان سمنان پایین‌ترین شاخص خودکشی "موفق" را به خود اختصاص داده‌اند.



در مورد خودکشی زنان در گزارش ملی خشونت علیه زنان که توسط نهاد ریاست‌جمهوری در سال ۱۳۷۹ منتشر شد، آمده‌است که آمار خودکشی زنان دراستان‌های کهگیلویه و بویراحمد، کرمانشاه و کردستان بسیار بالاتر از میزان کشوری آن است. در حالی که رقم خودکشی زنان در استان‌هایی مثل تهران و سیستان و بلوچستان به زیر ۱۰درصد می‌رسد، اما در سه استان یادشده این رقم به ۳۶ تا ۳۸ درصد می‌رسد. بعد از سه استان‌ کهگیلویه و بویراحمد، کرمانشاه و کردستان، بوشهر و خوزستان بالاترین رقم خودکشی زنان را به خود اختصاص داده‌اند.



طبق بررسی‌های انجام‌شده، هم‌اکنون در ایران، خودسوزی یکی از شایع‌ترین روش‌های خودکشی زنان است.



پروین بختیارنژاد، نویسنده کتاب "زنان خودسوخته" که در سال ۱۳۸۲ در تهران منتشر شد، در مورد آمار خودسوزی زنان در استان‌های مختلف ایران چنین می‌گوید: «در حال حاضر استان ایلام که از قبل هم بیشترین آمار را به خودش اختصاص می‌داده، ایلام، لرستان، چهارمحال بختیاری، کهگیلویه اینها آمار زیادی را داشتند. ولی این به این معنا نیست که کردستان و بخش ترکمن‌نشین استان گلستان، استان اردبیل، آذربایجان شرقی، کرمان، بوشهر، استان فارس اینها خودسوزی‌هایشان آنقدر اندک هست که قابل لحاظ نیست در آمارهای ما. نه ولیکن تا آنجایی که من اطلاع دارم و به بعضی از استانها در خصوص همین مسئله سفر کردم، استان ایلام و لرستان و استان خوزستان مطرح می‌شود که بیشترین آمار را این استانها دارند».



در مورد علت بالا بودن میزان خودکشی در استان‌های یادشده، بختیارنژاد معتقد است که بالارفتن سطح آگاهی زنان و اطلاع از این که چه حقوقی از آنان سلب شده‌است نقش بازی می‌کند. در مقابل عدم توانایی آنان برای تغییر وضع موجود باعث می‌شود که این زنان احساس کنند به بن‌بست رسیده‌اند و توانایی هیچ کاری را ندارند و به همین دلیل دست به خودکشی می‌زنند:

«زنانی را من در بعضی از استان‌ها مثلا استان ایلام دیدم که اینها در واقع چادرنشین بودند و زیر چادر زندگی می‌کردند، ولی از طریق همان رادیو و از طریق همان معلم ده اینها پیشرفت‌ها و تغییر و تحولاتی که در کلان شهرها اتفاق افتاده است را آرام آرام دارند کسب می‌کنند و می‌گیرند و این پرسش برایشان پیش می‌آید که ما چرا نمی‌توانیم مسایل حقوقی خودمان را مطرح بکنیم. ما چرا حقوق‌مان در خانواده و در اجتماع نباید رعایت بشود. و نتیجه‌ی این آگاهی، متاسفانه آنقدر مقاومت در مقابلش زیاد هست و ناتوانی این زنان در مقابل این هنجارهای بسیار سخت و این قواعدی که به‌هیچ وجه نمی‌توانند آنها تغییرش بدهند، متاسفانه بجای تغییر محیط خودشان دست به‌خودآزاری و خودسوزی می‌زنند، یعنی در واقع زندگی برایشان غیرقابل تحمل می‌شود».



به اعتقاد بختیارنژاد موانع قانونی بر سر راه زنان برای حل مشکلاتشان یکی دیگر از علل روی‌آوری آنان به خودکشی است:

«زمانی که زنان نمی‌توانند مشکلات حقوقی خودشان را حداقل از طریق قانون حل بکنند و همین‌طور خانواده و فرهنگ آن جامعه بهیچ‌وجه پذیرای آن نیست که اگر زنی نتوانست با همسرش زندگی بکند، با کسب حقوق قانونی خودش بتواند در کنار خانواده‌ی پدری خودش زندگی بکند، آنها راهی جز این مسئله ندارند. راهی ندارند و متاسفانه دچار جنون‌های مقطعی می‌شوند و دست به خودسوزی می‌زنند».



این روزنامه‌نگار و پژوهشگر همچنین به جنگ ایران و عراق اشاره می‌کند و می‌گوید استان‌هایی که آمار بالای خودکشی را دارند اکثرا استان‌های مرزی بوده و مناطقی هستند که ۸ سال درگیر جنگ بوده‌اند. به عقیده بختیارنژاد افسردگی‌های بعد از جنگ می‌تواند یکی دیگر از علل روی‌آوری اهالی این مناطق به خودکشی باشد.



اما چرا این زنان به بن‌بست رسیده، دردناک‌ترین راه یعنی خودسوزی را برای خودکشی انتخاب می‌کنند؟

برخی از روانشناسان معتقدند که این نوع مرگ در پس خود یک اعتراض نهفته دارد و در حقیقت بر خلاف روش‌های دیگر خودکشی مثل استفاده از قرص یا حلق‌آویز کردن که آرام و در خفا و بی‌سرو صداست، خودسوزی یک فریاد بلند در اعتراض به وضع موجود است.



پروین بختیارنژاد می‌گوید، دقیقا معلوم نیست چرا این زنان خودسوزی را انتخاب می‌کنند اما این روش می‌تواند اکتسابی باشد: «نزدیک به سه‌ دهه هست که این مسئله‌ی خودسوزی در بسیاری از این استان‌های دورافتاده انجام شده و به صورت اکتسابی ازهم یاد می‌گیرند و متاسفانه آنقدر فضای فرهنگی هم بسته است که در واقع آنها چاره‌ای جز از بین‌بردن خودشان ندارند و آنقدر فشار روحی و روانی برآنها شدید است که از سخت‌ترین و خشن‌ترین شیوه استفاده می‌کنند».



اما بعضی از این اقدام به خودکشی‌ها منجر به مرگ نمی‌شود. به گفته رئیس دانشگاه علوم پزشکی ایلام زنانی که اقدام به خودسوزی می‌کنند ولی زنده می‌مانند به دلیل نابهنجاری شکل ظاهریشان، بسیار نیازمند مراقبت و هم‌دردی هستند. این نیاز به رسیدگی در مورد همه افرادی که خودکشی ناموفق داشته‌اند صدق می‌کند اما متاسفانه هیچ مرکزی برای ادامه درمان جسمی و روحی این افراد وجود ندارد:

«هیچ نهادی نیست که از اینها حمایت بکند. اگر خانواده‌ی پدر و مادر و خانواده‌ی خودشان از سر ترحم بتوانند آنها را مورد حمایت قرار بدهند که آنها مورد حمایت قرار می‌گیرند، وگرنه کاملا از جامعه و خانواده طرد می‌شوند و یک افق بسیار مبهم و دردناکی را در واقع اینها در پیش روی دارند و هیچ نهادی نیست که از این زنان حمایت بکند و آنها را چه به لحاظ روحی و چه به لحاظ جسمی مورد حمایت قرار بدهد و اصلا آنها را در زیرمجموعه‌ی یک نهاد یا موسسه‌ای جمع‌آوری بکند تا بتوانند اینها به زندگی‌شان ادامه بدهند، علی‌رغم همه این مشکلاتی که بعد از خودسوزی برای اینها اتفاق افتاده است».



همچنین گزارش‌هایی وجود دارد که نشان از روی‌آوری زنان زنده مانده از خودکشی به سوی اعتیاد و فحشا دارد، چرا که اکثر این افراد پس از اقدام به خودکشی از سوی خانواده خود نیز طرد می‌شوند.

میترا شجاعی

Saturday, September 1, 2007

چنين کنند بزرگان


جدا ما ايراني ها از جان اين دولت عزيز و اين حکومت زيبا چي مي خواهيم؟ چرا اينقدر بهانه هاي الکي مي آوريم؟ از هر زاويه اي نگاه کني، ما مشکل خاصي نداريم.

از نظر آزادي، رئيس جمهور گفته است: «در ايران آزادي کامل و مطلق وجود دارد.»، از نظر استقلال، هاشمي رفسنجاني گفته است: « ما امروز مفتخريم که مستقل ترين کشور دنيا هستيم.» از نظر رشد اقتصادي که باهنر، مرد دوم مجلس گفته است: «دولت نهم از قبلي ها سبقت گرفت.»

و از نظر هماهنگي در حکومت که هاشمي شاهرودي نگراني ها را از بين برد و گفت: « در عصر طلايي انسجام سه قوه هستيم.»

تا ديروز يک مشکل کوچک وجود داشت و آن هم کمبود سوخت بنزين بود که اين مشکل هم حل شد و دولت بين نمايندگان مجلس کارت سوخت 1200 ليتري بنزين توزيع کرد.

نمايندگان مجلس که مشکل سوخت نداشته باشند، انگار ما مشکل نداريم. چي بهتر از اين! آزادي نسبي، کامل شداحمدي نژاد که يک ماه قبل گفته بود « در ايران تقريبا آزادي کامل وجود دارد» يک قدم جلو تر گذاشت و در مصاحبه با يک شبکه هلندي گفت: « در ايران آزادي کامل و مطلق وجود دارد.»

آگاهان برخي دلايل اثبات آزادي کامل و مطلق در ايران امروز را بشرح زير مورد اشاره قرار دادند: اول: دستگيري و زنداني شدن تعدادي از روزنامه نگاراني که مانع آزادي مطلق و کامل شده بودند، از جمله سهيل آصفي که هنوز زنداني است.

دوم: توقيف دهها نشريه از جمله شرق و هم ميهن که تلاش مي کردند جلوي آزادي کامل و مطلق روزنامه نگاران را بگيرند.

سوم: اخراج تعدادي از اساتيد دانشگاه مانند دکتر بشيريه، کديور، سمتي که اين اساتيد دانشگاه در يک توطئه مشترک قصد داشتند جلوي آزادي را در دانشگاه بگيرند.

چهارم: فيلترينگ تعداد زيادي از وب سايت هاي اينترنتي که با اعمال شوم شان قصد داشتند تا نهال آزادي را پرپر کرده و جلوي آزادي کامل و مطلق را براي کاربران اينترنتي بگيرند.

پنجم: دادن تذکر به 1.5 ميليون زن و مرد توسط نيروي انتظامي که اين زنان و مردان با پوشيدن برخي لباس هاي تحريک آميز، از جمله مانتوهايي که 1.5 سانت کوتاهتر از مانتوي دراز بود، مي خواستند جلوي آزادي لباس پوشيدن و در نتيجه آزادي کامل و مطلق را بگيرند.

نتيجه گيري اخلاقي: وقتي که حرف زدن ماليات ندارد، هر چي دلمان بخواهد مي گوئيم. جمع آوري صدهزار افغانياگر

چنين تيتري خوانده بوديد که «دولت آمريکا جمع آوري بيش از صد هزار ايراني غيرمجاز را در آمريکا آغاز کرد» چه احساسي پيدا مي کرديد؟ روزنامه ها نوشتند: «جمع آوري بيش از صدهزار اتباع افغاني غير مجاز» صورت گرفت.

چنان راجع به صدهزار افغاني حرف مي زنند، انگار صدهزار عدد سيب زميني هستند. احتمالا در ادامه طرح جمع آوري افغاني ها چنين جملاتي را با عرض معذرت از دوستان افغاني عزيز خواهيم خواند.- دولت ايران تعداد صد و پنجاه هزار قطعه افغاني را جمع آوري کرد و پشت مرز گذاشت.- دولت ايران مقدار زيادي افغاني را جمع آوري و پس فرستاد.

- وزارت کشور چند بسته افغاني را به بيرون پرتاب کرد.- دولت ايران اعلام کرد صد هزار عدد افغاني بزرگ و پنجاه عدد افغاني کوچک را بزودي به بيرون پرت خواهد کرد.نتيجه گيري منطقي: اوي اوي اوي! چه خبرتونه؟ دارين درباره انسان حرف مي زنيد! گاف هاي يک رئيس جمهوراين محمود نوري هم واقعا موجود بامزه ايست. اصل را بر اين گذاشته که مردم نمي فهمند، هر چه دلش مي خواهد مي گويد.

احمدي نژاد در يک مصاحبه با يک نشريه فرانسوي اعلام کرد که هر روز صبح ساعت 5.5 از خانه خارج مي شود و تا نيمه شب کار مي کند، هر روز در کارهاي آشپزي به همسرش کمک مي کند و به مادرش هم غالبا سر مي زند. احتمالا در آينده خواهد گفت: هر روز نوه ام را به پارک مي برم، سرزده به افغانستان مي روم، پدرم را مي برم زيارت( يادش مي رود که هر دو پدر فوت کردند.)

Tuesday, August 28, 2007

سایت جدید

برای دیدن سایت جدید من لطفا به این لینک مراجعه کنید

سایت ایران کیلان

http://www.irangilan.com

Saturday, July 28, 2007

NIGHT AFTER THE REVOLUTION

شب بعد از انقلاب



Wednesday, July 25, 2007

یادت گرامی باد

به مناسبت سالگرد مرگ احمد شاملو یاد و خاطراش گرامی باد



Monday, July 23, 2007

به یاد تمام کسانی که دیگرما بین ما نیستند

به سراغ من اگر می آید نرم آهسته بیایید ، مبادا که ترک بردارد چینه نازک تنهایی من




Tuesday, July 10, 2007

Tuesday, July 3, 2007

Sunday, July 1, 2007


دولت شبها تصميم مي گيرد
آغاز سهميه بندي بنزين و مشکلات آن




سهميه بندي بنزين با اشکال شروع شد: چه از روزي که کارت هاي هوشمند سوخت ميان مالکين خودروها توزيع شد و به دست عده بسيار زيادي از آنها نرسيد؛ چه روزي که درجايگاه هاي عرضه سوخت، به دليل ناآشنائي متصديان عرضه سوخت با سيستم هوشمند سراسري، ارتباط سوخت رساني با کارت قطع مي شد و مردم بدون بنزين مي ماندند. هم از آن وقتي که خانه هاي مردم بر اثر احتکار بنزين به انفجار کشيده شد و کشته ها و زخمي ها بر جاي ماندند.


سهميه بندي با اشکال شروع شد. از روزي که دولت و مجلس بر سر فلسفه سهميه بندي با هم مشکل پيدا کردند؛ دولت زير بار مصوبه مجلس نمي رفت و مجلس معتقد بود مي بايست بر اساس مفاد برنامه چهارم و تبصره 13 لايحه بودجه گام بردارد و گريزي از سهميه بندي ندارد. در حاليکه احمدي نژاد تمايل داشت بدون توجه به حواشي و جوانب امر قيمت بنزين را همچنان ثابت نگاه دارد تا همه بگويند رئيس جمهور به فکر محرومان و مستضعفان و در يک کلام به فکر مردم است.


و سهميه بندي با اشکال حضور خود را اعلام کرد: بدون کمترين آمادگي قبلي و بر خلاف گفته هاي مسئولين تنها 3 ساعت مانده به ساعت 12 شب سه شنبه 5 تير ماه 1386 ناگهان اعلام شد بنزين به صورت سهميه اي توزيع مي شود. کاري که باعث شد تا آنهائي که مسايل سياسي را دنبال و تحولات جهاني را رصد مي کنند، در تصميم شتاب زده دولت اصولگراي محمود احمدي نژاد نشانه هايي از تهديدات آمريکا را در تحريم سوم عليه ايران ببينند. برخي ديگر هم به زبان طنز گفتند دولت چون روزها به سختي کار مي کند، شب ها اخذ تصميمات مهم مملکتي را در دستور کار خود قرار مي دهد.


بر اساس اخبار مندرج در مطبوعات و ساير رسانه هاي همگاني، اين دومين باري بود که دولت در اطلاعيه اي شبانگاهي مصرف کنندگان بنزين در کشور را غافلگير مي کرد. شامگاه دوشنبه ۳۱ ارديبهشت نيز وزارتخانه هاي نفت و کشور اطلاعيه مشترکي را ۳ ساعت قبل از افزايش ۲۰ توماني قيمت بنزين در هر ليتر انتشار دادند که براساس آن " قيمت عرضه بنزين مطابق قيمت مندرج در قانون بودجه به ازاي هر ليتر ۱۰۰ تومان " افزايش مي يافت.


آتش بازي
سهميه بندي بنزين با دعوا و درگيري ميان مردم و متصديان جايگاه ها، به آتش کشيده شدن پمپ بنزين ها، صف هاي طولاني اتومبيل و راه بندان هاي شديد، حضور گسترده نيروهاي نظامي و انتظامي و ماموران اطلاعات و از همه مهمتر، حضور فعالانه نيروهاي لباس شخصي که مسلح به اسلحه گرم بودند و ... آغاز شد.
بر اساس گزارشات رسمي خسارت هاي فراواني به جايگاه هاي عرضه فرآورده هاي سوختي وارد آمد، به طوري که اين مساله مورد اعتراض رييسي‌‏فر، دبير انجمن جايگاه‌‏داران تهران قرار گرفت. وي در گفت و گو با خبرگزاري ايلنا روش برخورد مسوولان با مردم درباره نحوه اعمال سهميه‌‏بندي بنزين را درست ندانست و آن را علت اصلي حوادث آتش‌‏سوزي تعدادي از مراکز پمپ بنزين کشور ذکر کرد.


وي گفت: "مسوولان دولتي براي اعمال سهميه‌‏بندي بنزين بايد زيرساخت‌‏هاي لازم براي انجام اين امر را فراهم مي‌‏کردند و از سوي ديگر با اطلاع رساني درست به مردم از بروز جو رواني شديد در جامعه جلوگيري مي‌‏کردند؛ اما متاسفانه اين‌‏گونه عمل نشد و باعث بروز آتش‌‏سوزي در مراکز پمپ بنزين کشور شد."


سهميه بندي شبانه و بدون اطلاع قبلي در حالي آغاز شد که شوک ناشي از آن حتي نيروهاي انتظامي را نيز فرا گرفت. به همين علت در رفتار آنها که بدون هيچ گونه اطلاع قبلي در خصوص سهميه بندي با حجم بسيار زياد خودروهاي سواري در شهرها روبرو بودند، بي تدبيري و دستپاچگي فراواني به چشم مي خورد.


اين موضوع حتي اعتراض فرمانده نيروي انتظامي را نيز برانگيخت. مهر به نقل از احمدي مقدم از عدم اطلاع نيروي انتظامي از آغاز سهميه بندي خبر داد. امري که نا هماهنگي هاي ميان دستگاههاي دولتي را در اجراي اين طرح بيش از پيش نمايان مي سازد.


فرمانده نيروي انتظامي گفت: "متاسفانه ما نيز همزمان با مردم و از طريق پخش خبري سيما در شامگاه سه شنبه از موضوع زمان سهميه بندي بنزين آگاه شديم".


گراني هاي بي سابقه
سهميه بندي بنزين آغاز شد. وزير کشور 10 ساعت پس از شروع سهميه بندي و پس از خروج از جلسه غير علني مجلس، در حالي که طرح سه فوريتي مجلسيان براي توقف طرح در مجلس گم شده بود، اعلام کرد "انشاءالله مردم مشکلي ندارند و مي توانند با خيال راحت بنزين بزنند و هيچگونه ناراحتي نخواهند داشت".


اين سخنان در حالي از شبکه اول تلويزيون دولتي ايران پخش شد که از همان صبح چهارشنبه که خبر آغاز سهميه بندي بنزين به تمامي شهرها و روستاها رسيد، مردم با گراني بي سابقه اي در طول چند ده سال گذشته مواجه شدند. به طور مثال کرايه حمل و نقل ميان مسيرهاي مختلف بين 300-400 درصد افزايش يافت. اين در حالي بود که هنوز رانندگان مسافربر شخصي بنزين روزهاي گذشته را ذخيره داشتند. بر اين اساس برخي از مردم معتقدند با پايان يافتن بنزين قبلي مبلغ کرايه حمل و نقل بيش از اين نيز افزايش خواهد يافت.


دامنه اين گراني هاي بي سابقه، حتي به اقلام ضروري مردم نيز رسيده و سبب شده است که در جاي جاي شهرها درگيري هاي خونيني ميان مسافران و رانندگان و خريداران و فروشندگان به وجود بيايد و مردم هم از دور و نزديک نظاره گر گلاويز شدن همشهريان خود باشند و تنها سري به تاسف تکان دهند.


تجمع رانندگان تاکسي
سهميه بندي بنزين در حالي آغاز شد که دولت هنوز به صورت کامل جايگاه هاي عرضه کننده گاز را نيز تجهيز نکرده و به دليل عدم خريداري پمپ هاي تزريق گاز از سوي دولت، در بسياري از شهر هاي کشور اين پمپ ها امکان عرضه گاز متناسب با تقاضاي موجود را ندارند که اين موضوع نيز اعتراض مردم را بر انگيخته است. در همين ارتباط در برخي از شهرهاي بزرگ، رانندگان تاکسي به نشانه اعتراض نسبت به تعطيل بودن پمپ هاي گاز از جابجائي مسافر خودداري و در جلوي استانداري استان هاي خود تجمع کرده و خواستار رسيدگي به اين وضعيت شده اند.


رانندگان تاکسي معتقدند ميزان سهميه تعيين شده براي آنها [ 2 ليتر در روز] با توجه به تعطيلي پمپ هاي CNG بسيار کمتر از ميزان متعارف استفاده بنزين آنهاست و با ادامه اين وضعيت آنها نخواهند توانست به کار خود ادامه دهند.


و بالاخره سهميه بندي بنزين شروع شد. با شعارهاي مردم در صف پمپ بنزين ها؛ آنگاه که به طنز فرياد مي کشيدند: "انرژي هسته اي، حق مسلم ماست."


مقالی از : فرهاد متعمد

Sunday, June 24, 2007


اوضاع سیراب شیردونه



در راستای اینکه دکتر محمود خان، رئیس جمهور محترم مملکت اخیرا اعلام کرده که از طریق قصاب محل در جریان مسائل اقتصادی کشور قرار می گیرد، برخی آگاهان از یک مکالمه میان رئیس جمهور و قصاب محل پرده برداشتند.


دکتر محمود: اوس ممد! اوضاع ملت چطوره؟ خبر تازه ای ازشون داری؟قصاب محل: بعله حاج آقا! یه عده شون حسابی پروارن، یه عده شون هنوز باهاس پرواربندی بشن، بعضی ها که پیش ما می آن، راسته و پستا حساب کنی نصف شون استخونه، یه ده درصدی هم ماهیچه درست و حسابی ندارن، ولی فقط دنبه دارن!


دکتر محمود: اوضاع اقتصادی چطوره؟ قصاب محل: اون که هیچی! بعضی ها کارد به استخون شون رسیده، ولی خرت و خرت می کنن، بعضی ها هم موشاءالله تو این دو سالی که شما هستین خوب چریدن و به چشم خریدار دیگه وقت مصرف شونه. یه عده ای هم در تموم این سالها یه پوست و استخون بودن، حیف چاقو! نه به درد قربونی می خورن، نه می شه دوشیدشون، سی ساله همه اش دوشیدن شون، از وقتی هم که شوما تشیف آوردین بعضی ها شیرشون خشک شده.


دکتر محمود: ملت مخ شون کار می کنه که بتونیم پیشرفت علمی داشته باشیم؟قصاب محل: والله الآنه بازار مغز خوب نیست. مدتی یه که خریدار بیشتر دنبال پاچه است، واسه فرار، کسی دنبال مغز نمی آد، برای همین هم مغزهای ما مونده توی یخچال و فاسد شده، کلا کسی به کله کاری نداره، ولی بازار پاچه بد نیست، خیلی هام دنبال گوشت بی سگ می گردن که الآن از وقتی بگیر و ببند زیاد شده، گوشت هم قاچاقی شده. هر چی هم گوشت ببینی سگ دنبالشه.


دکتر محمود: اوضاع اجتماعی چطوره؟قصاب محل: از وقتی شوما فرمودین که نیروی انتظامی جلوی این گوشت ها رو بگیره، کسی دیگه جیگر و دنبلان مصرف نمی کنه، یعنی کسی نه جیگرشو داره، نه دنبلانش رو، منتهاش تا دلت بخواد بز گر داریم که اگه یکی طرف یه سفارتخونه حمله کنه، هزار تا دیگه مثل بز گر دنبالش راه می افتن و حمله می کنن. عجیبه که هرچی نره، شاخ شده واسه ملت. الآن گوشت ماده تو بازار نیست، تو خونه نیگرشون داشتن و شخصی کشتار می کنن.


دکتر محمود: اوضاع شمال شهر چطوره؟قصاب محل: بالای شهر گوشت بیشتر گیر می آد، ولی نرخ بالاست. گوشت خارجی هم که الآن اصلا حرفشو نزن. یه موقعی گوشت خارجی هم بود، الآن گوشت می ره دبی. شمال شهر ملت پروارن، ولی خیلی ها چشم شون ترسیده، زهره ترک شدن، دیگه برای مصرف هم خوب نیستن. اون بالا قبلا زبون و مغز و چشم و بناگوش هم مصرفش بالا بود، اما الآن دیگه کسی نه به زبون کسی گوش می ده، نه دنبال مغز می ره، نه چشم به جایی می دوزه، نه وقت شو واسه بناگوش و لب و لوچه می گذاره. قبلا بالای شهر، ملت خرخره همدیگه رو هم می جویدن، ولی الآن که دولت خرخره ملت رو می جوه دیگه کسی دنبلان نداره، دنبال این کارها بره.



دکتر محمود: اوضاع رژیم چطوره؟ ملت رژیم رو دوست دارن؟قصاب محل: ما که از کار این ملت سردرنمی آریم، خیلی هاشون رژیم رو دوست دارن، ولی نمی تونن بگیرنش، خیلی ها بدون اینکه کاری به رژیم داشته باشن، دائم دارن وزن کم می کنن. تقریبا همه ملت بخصوص خانوم ها با رژیم مساله دارن، بعضی ها چون می خوان زندگی شون سالم باشه دنبال یه رژیم خوب هستند، بعضی ها هم چون زندگی شون روبراهه سعی می کنن رژیم شون رو حفظ کنن. البته خیلی از ملت می شن طرفدار رژیم، ولی یه هفته بعدش رژیم چنان بلایی سرشون می آره که از گشنگی وامی رن، واسه همین رژیم رو ول می کنن.


دکتر محمود: اوضاع جنوب شهر و مردم فقیر چطوره؟قصاب محل: اوضاع اونها که شَُشه، یعنی به زبون قصابی سه اس، تو جنوب شهر بعضی هاشون از اون سگ سیرابی ها ی چش دریده هستن، ولی بعضی بدبخت هاشون بدبخت ان و سیراب شیردون، وقتی یارو می آد تو مغازه نیم کیلو گوشت بخره، موقع پول دادن حسابی پوزکسیونش به چپ راهنما می زنه. یکی شون هفته پیش زیمین و زمان رو دوخت به هم که نداریم و این حرف ها، کلی ناراحت بود، مام گفتیم خیلی ناراحتی برو رضایت شاکی تو بگیر. البته گاهی هم بعضی از نرگدا دولتی ها می آن که تو شیش ماه هفت مدل ترقی کردن، یه سفارش هایی می دن که بلانسبت به سایز گوزشون نمی خوره. شیش ماهه می بینی شیکم شون نیم ساعت جلو رفته، باسن شون بیست دقیقه عقب مونده، معلومه حسابی تو کار دولتی غلت زدن. ولی تو یافت آباد و مفت آباد، اوضاع سیراب شیردونه.


دکتر محمود: اوس ممد! ما چکار کنیم که رضایت مردم رو جلب کنیم؟قصاب محل: ببین شاکی ات کیه، برو رضایت شو بگیر. زت زیاد


ابراهيم نبوي

Saturday, June 16, 2007



270 روز سخت



آقا این رفیق ما بعد از دو سال که احمدی نژاد در حال تولید انبوه مصیبت برای کشور است، هنوز به من می گوید که باید انتخابات را تحریم کنیم. می گویم منظورت انتخابات آینده است؟ می گوید اون که هیچ، انتخابات قبلی را هم باید تحریم می کردیم. می گویم: خوب همین می شد که شد. می گوید: نه، اگر شما انتخابات را تحریم کرده بودید الآن مشروعیت نظام از بین رفته بود. می گویم: خب، چی می شد؟ می گوید: خب، دیگر نظام مشروعیت نداشت. می گویم: و اگر مشروعیت نداشت تحت فشارهای جهانی قرار می گرفت؟ می گوید بله. می گویم: می شد مثل حالا که ایران تحت فشارهای جهانی است. می گوید: نه، از این بیشتر... می گویم: از این بیشتر که می شود جنگ، مگر تو با جنگ موافقی؟ می گوید: اصلا، هرگز. می گویم: پس چی؟ می گوید: ولی اگر قرار باشد دوباره هاشمی و خاتمی سرکار بیایند چه؟ می گویم: ببین! ما در ایران دو گروه داریم که می توانند روی کار بیایند، یکی شان اگر بیاید، احتمالا هفته ای یک بار توی سرمان می زند، یکی دیگر وقتی روی کار بیاید، هفته ای شش بار با لگد می زند وسط شکم مان( محل دقیق معلوم نیست.) می گوید: من نمی خواهم بین این دوتا یکی را انتخاب کنم، من می خواهم کسی بیاید که توی سرم نزند. می گویم: اشکالی ندارد، می توانی بیایی بروکسل تا کسی توی سرت نزند. می گوید من الآن خودم در آلمان هستم. می گویم: خب، مشکلت چیست؟ می گوید: مشکلم این است که می خواهم برگردم ایران. می گویم: پس انتخاب کن، هفته ای یکی یا شش تا؟
مطمئنم همه تان از این شیوه استدلال خیلی بدتان می آید. ولی متاسفانه واقعیت خیلی چیز بدی است. فعلا نیروهای سیاسی دارند خودشان را یاواش یاواش برای انتخابات آماده می کنند. از یک طرف اصولگرایان هر روز دارند تاکید می کنند که وحدت چیز خوبی است. از طرفی گروهی از آنها خرج شان را کاملا از دولت احمدی نژاد جدا کرده اند و انگار نه انگار که همدیگر را زمانی می شناختند. از طرف دیگر به نظر می رسد که قوه قضائیه دارد خودش را برای گیر دادن به کاندیداهای احتمالی سنگین وزن برای رد صلاحیت آماده می کند. قضیه دست دادن و دست ندادن و ایتالیا و این حرف ها را دریابید که ماجرایی است. میردامادی هم دائما دارد روی سازمان رای تاکید می کند، به نظر من در رسیدن به این منظور از بوق باید کمتر استفاده کرد. بهزاد نبوی هم گفته است: « با وسیع ترین جبهه سیاسی به پیشواز انتخابات می رویم.» کارشناسان راهنمایی و رانندگی خودشان را برای رانندگی در روزهای باقیمانده براساس قوانین زیر آماده کنند:
1) در حین رانندگی مطلقا چراغ ها را روشن نکنند.
2) تا دو ماه قبل از انتخابات از منتهی الیه راست جاده و با حداقل سرعت، بادنده سنگین بروند.
3) بوق زدن و عسس منو بگیر مطلقا ممنوع است.
4) آقایان و خانم ها در هنگام رانندگی وقتی با جنس مخالف مواجه می شوند دست شان را توی جیب شان بکنند و به یک طرف دیگر نگاه کنند، البته وقتی معلم کلاس اول شان را دیدند می توانند گازش هم بگیرند.
5) با حفظ حداقل فاصله پشت سرهم حرکت کنند و به تندروهایی که یک دفعه لایی می کشند و انتخابات تحریم می کنند و آدم را تحریک به تندرفتن می کنند، بی اعتنا باشند.
6) در هنگام نزدیک شدن به تورنتو مواظب باشند اگر از روبرو کسی چراغ داد که یعنی سلام عزیزم، حتما برف پاک کن بزنند که یعنی چه سلامی چه علیکی، من اصلا تو را نمی شناسم.
7) در تمام مدت انتخابات رادیوی اتومبیل را با صدای آهسته روشن نگه دارند و مواظب باشند که رادیو خراب نشود.
دنباله برنامه تا چند لحظه دیگر...

یکی دو تا از دوستان در موارد مختلف پیشنهاداتی در شهر به ما کردند که مناظره و این حرف ها، من فقط در مورد انتخابات حاضرم مناظره کنم، فعلا در هیچ مورد دیگری بحث نداریم، دوستان با خیال راحت می توانند هر متلکی هم خواستند بگویند، فعلا جواب نمی دهیم.

برای بردن طرف، مهدی بیا مهدی بیا
به نظر می رسد در یکی دو روز آینده مقادیری اتفاقات نه چندان جالب در سازمان ملل و از این حرف ها بیفتد. دیروز نخستین روز اجلاس حکام اتمی گذشت و معاون سازمان گفت که مذاکرات با ایران تکراری و بی نتیجه است. البته موضوع خوشحال کننده ای نیست، ولی نمی دانم چرا این دوستان نمی دانند که این روزها وقتی که دارد از بین می رود، وقتی است که دیگر تکرار نمی شود. البته این محمود خوشگله واقعا قاط سنگین زده و به نظر می رسد که دارد به شرایط غیرقابل درمان نزدیک می شود. وی که احساس می کند علت اینکه جهان مشکل دارد، این است که جهانیان بر اساس تصمیمات او کار نمی کنند، در مورد مسائل اخیر عراق گفت: « آمریکا به نصیحت های ایران گوش نداده است، بنابراین مانند گذشته بازهم آبرویش خواهد ریخت.» همچنین برادر متوهم نژاد رسما اعلام کرد که « مقدمات تحول بزرگ در جهان قابل دیدن است.» به دنبال شنیدن این موضوع تکان دهنده ملت سینه زدند و شعار دادند که « برای بردن طرف، مهدی بیا، مهدی بیا»
وی که در مانور نیروی زمینی شرکت کرده بود، یک موشک شهاب سه را به سوی اهداف فرضی پرتاب کرد، اما موشک از جا بلند شد و بعد از صدمتر منفجر شد و دهها نفر را کشته و مجروح کرد. وی گفت: عجب موشکی! اینجا را اینطوری خراب کرده، ببین آنجا را چکار می کند!

حقوق بشر مرد
اجلاس حقوق بشر سازمان ملل متحد با شرکت اعضایی که اکثرا نقض کننده حقوق بشر هستند، آغاز شد. آگاهان پیش بینی می کنند اگر اوضاع همینطوری پیش برود تا یک سال دیگر سازمان ملل کشورهای اروپایی را هم مجبور می کند حکم اعدام را دوباره اجرا کنند و یک سهمیه هم تعیین می کند که حداقل باید تعدادی از زندانیان اعدام شده و ناظران اجلاس حقوق بشر در محل اعدام حاضر باشند که هیچ تخلفی از این قوانین صورت نگیرد.

آثار مبتذل در سایت ها
کلی غصه خوردیم. فکر می کنم این نقشه هاشمی و مافیای نفتی برای حذف مقالات فاطی رجبی است. می خواهند او را از صحنه اینترنت حذف کنند. دولت اعلام کرد که « انتشار آثار مبتذل در سایت ها جرم محسوب می شود.» بالاخره این نامه ها کار دست این زن داد.

روزی سخت برای جهان
دیروز روز سخت و دشواری برای جهان بود. انفجار حرمین در سامرا موضوع بسیار وحشتناکی است که به نظر می رسد آغاز دوباره بعضی درگیری ها علیه شیعیان و ایران در عراق باشد، و طبعا درگیری میان شیعه و سنی را دامن می زند، باز خدا را شکر که آیت الله سیستانی در عراق است و مرجع بسیار عاقل و سیاستمداری است و مثل این علمای ما نیست که دو تا بیانیه می دهند ده هزار نفر کشته می شوند. از طرف دیگر در لبنان هم « عبدو» یکی از دوستان رفیق حریری کشته شد و درگیری میان سوریه و ملت لبنان باز هم بالا خواهد گرفت. البته فتح اعلام کرد که ایران و سوریه قصد دارند کشور حماس را تشکیل بدهند. همزمان با این وقایع اسرائیل هم از بلاتلکیفی چند ماهه درآمد و شیمون پرز 83 ساله رئیس جمهور اسرائیل شد.

Saturday, May 19, 2007

KITARO-Matsuri










Tuesday, May 15, 2007

lotfi

kouchesar-e shab(1)

lotfi

kouchesar-e Shab(2)

Sunday, May 13, 2007

homayone shajariyan

به عقايد دخترم احترام مي گذارم


فريبا صراف

محمود پيغمبرزاده، پدر زينب که چند روزيست به جرم مقابله با تبعيض در مورد زنان، در زندان اوين به سر مي برد امروز در گفت و گويي تاکيد کرد: "دختر من هيچ جرمي مرتكب نشده است. مشکل او اين است که با قانون آنقدر آشنايي دارد که بداند احضار تلفني غيرقانوني است. من به عنوان يك انسان به عقايد دخترم احترام مي گذارم."

زينب پيغمبر زاده، از فعالين حقوق زنان، هفته گذشته بعد از مراجعه به دادگاه و به علت نداشتن وثيقه دستگير و راهي اوين شد. وي ساعاتي پس از آن در تماسي تلفني با خانواده وضعيت خود را چنين تشريح کرد: "سوال هاي مختلفي ازمن مي کردند که ربطي به پرونده ام نداشت. به من گفتند چرا اخبار کذب مي نويسي، ومن هم گفتم دروغ نمي نويسم. ازمن پرسيدند وبلاگ دارم که من هم گفتم بله به نام تجربه هاي زنانه. رئيس دفتر قاضي هم رو به قاضي گفت بفرستيمش زندان تا تجربه هاي زنانه پيدا کند! بعد به من گفتند قرار کفالتت را به وثيقه تبديل کرديم و پرسيدند وثيقه داري گفتم نه ولي بايد بپرسم اما بعد مرا به زندان منتقل کردند."

به نوشته سايت تغيير براي برابري، زينب را که بيماري قلبي هم دارد در کنار کساني محبوس کرده اند که "برخي شان از سيگارو کراک استفاده مي کنند که براي زينب با توجه به بيماري قلبي اش وضعيت مناسبي نيست". به همين علت مسئولين زندان روز پنجشنبه زينب را به بهداري منتقل کردند ولي از دادن دارو به او خودداري کردند.

پدر زينب در مورد وضعيت اين دانشجوي 24 ساله که خبرنگار صفحه زنان روزنامه سرمايه هم هست، مي گويد: "فرداي روزي كه احضاريه كتبي آمد، زينب بدون اينكه به من بگويد به دادگاه رفته بود و همان روز دستگير ش كردند. به من نگفت چون نمي خواست به نگراني هاي من اضافه کند."

او در مورد سپردن وثيقه براي آزادي زينب مي گويد: "به دادگاه گفتم وثيقه ندارم و اجاره نشين هستم؛ ضمن اينكه زينب جرمي مرتكب نشده است كه براي آزادي اش وثيقه گذاشته شود ؛آنها فيش حقوقي مرا ديده اند مي توانند مبلغ دريافتي من را ببينند. من توانايي اين را ندارم كه وثيقه بگذارم تا زينب آزاد شود. اگر از سهام عدالت وعده داده شده توسط دولت احمدي نژاد چيزي به من پرداخت كنند آماده هستم."

پدر زينب از دغدغه هاي خود و فرزندانش مي گويد: "براي بچه هايم هم پدر بوده ام هم مادر.فقط اين را مي دانم كه در ايران زندگي مي كنم و نبايد با ما اينگونه برخورد شود."

او با انتقاد از فضاي نا امن موجود مي گويد: "زندان از خيابان هاي اين شهر امن تر است.با اين اوضاع ممكن است دوباره قتل هاي زنجيره اي تكرار شود و فرزندان ما سر به نيست شوند."

او درباره برخوردقاضي پرونده زينب توضيح مي دهد: "قاضي به من گفت چرا جلوي كارهاي دخترت را نمي گيري ؟ كه من پاسخ گفتم اگر دانشجوي رشته جامعه شناسي كه با رتبه زير صد وارد دانشگاه شده به فكر مشكلات جامعه خود نباشد، چه كسي بايد اين كار را بكند؟ ماست بندها به فكر تغيير و بهبود وضعيت جامعه باشند؟"

او از رفتار مسئولان دانشگاه نيز گله مي كند: "يك بار از حراست دانشگاه به من زنگ زدند گفتند حيف دخترت نيست كه عضو تشكل هاي دانشجويي شده؟ ومدعي شدند زينب عكس شهدا را در دانشگاه پاره كرده است.اما من پاسخ دادم خودتان اين كار را كرده ايد ما يك خانواده مذهبي هستيم و زينب هرگز به خود اجازه نمي دهد چنين كاري را انجام دهد."

او ادامه مي دهد: "در زمان گذشته دانشگاه ها حامي دانشجويان بودند ولي امروز حراست دانشگاه با سيستم امنيتي مملكت همكاري مي كند و در مقابل دانشجويان مي ايستد."

محمود پيغمبر زاده که از نبودن دخترش دلتنگ است، مي افزايد: "شايد زينب در زندان روحيه خوبي داشته باشد اما خواهر و برادرش زنداني ترند. چون خيلي نگرانش هستند."

زينب پيغمبر زاده به همراه 32 تن از فعالان جنبش زنان روز 13 اسفند مقابل دادگاه انقلاب تجمع كردند و خواسته شان حمايت از همفكران شان بود كه آن روز به دادگاه احضار شده بودند.اين 33 نفر دستگير شدند و حالا يك به يك به دادگاه احضار مي شوند.لازم به توضيح است که دوستان و فعالان جنبش زنان وثيقه مورد نظر دادگاه را تهيه کرده اند، اما دادگاه از پذيرش آن خودداري کرده است.



با توجه به اهمیت ادبیات کودکان و در راستای حفظ و اشاعه اشعار کودکان و اهمیت رفتن بچه ها به حمام شعر زیر برای دوستداران ادبیات کودکان تقدیم می شود.


توی ده ارادون


ممولی اومد تو میدون


ممولی نگو، بلا بگو


تنبل تنبلا بگو


موی بلند، روی سیاه، ناخن دراز، واه واه واه



نه خاتمی، نه هاشمی، نه بچه های تحکیمی


هیچکس باهاش رفیق نبود


نشسته بود با چمران، با چند تا آبادگران



بابای اولی اش می گفت:


ممولی می آی بریم حموم؟


نه نمی آم، نه نمی آم


خودت رو می خوای اصلاح کنی؟



نه نمی خوام، نه نمی خوام


ممولی می خوای بیمه کنی؟


نه نمی خوام، نه نمی خوام-


بیمه مال سوسولهاست-


کی مرده فکر فرداست؟


ممولی می خوای بورس بخری؟


نه نمی خوام، نه نمی خوام-


بورس مال پولدارهاست-


پولدار خر آمریکاست
ملت خوب بینوایواش می رفت تو کوچه ها-


مردم چرا یواش می رین؟


- داریم می ریم کار داریم-


بچه داریم، بار داریم


ممولی می گفت: ملت خوب نازنین


سر در هوا، پا در زمین


به من چار سال سواری می دین؟-


نه که نمی دیم، نه که نمی دیم


چرا نمی دین؟-


واسه این که ما تمیزیم-


پیش همه عزیزیم-


اما تو چی؟ جوراب کثیف، کفش پاره، موی بلند، روی سیاه، ناخن دراز، واه واه واه


ممولی می خوای چی کار کنی؟


ممولی می گفت: می رم سفر


به این طرف، به اون طرف


به کابل و به بغداد، به توگو و ترینیداد


به شهربندرعباس، یه کم اون ور کاراکاس


با این همه کیا بیا، می رم به شهرگامبیا


اون جا همه سیاهن


حموم نرفته ماهن


عکس می گیرن تلق تلق


راه می برن، ترق ترق


همه جا منو نشون می دن


برای ممولی جون می دن


دانشجو داشت راه می رفت-


دانشجویی یا استاد؟-


دانشجوی فرانسه، توی بخش زبانم-


می آی با من بازی کنی؟-


نه جانم- چرا نمی آی؟-


واسه این که من صبح تا شب، درس می خونم-


چیزهای خوب یاد می گیرم-


آخر می شم لیسانسه، شاید برم فرانسه-


اما تو چی؟


های بد، کتکه رو زد، جوراب کثیف، کفش پاره، موی بلند، روی سیاه، ناخن دراز، واه واه واه
ممولی می گفت:


می خوام برم به تبریز


بدو بدو عرق ریز


اونجا سخنرانی کنم


به کدخدا یاری کنم-


اولدورم و بولدورم-


سیزه رئیس جمهورم-


پول ندارم، وام نمی دم-


نون ندارم، شام نمی دم-


نه رقص داریم نه شادی-


نه حق و نه آزادی-


نه تخم مرغ شونه ای-


گوجه فرنگی دونه ای-


به جاش خرمای بسته ای-



فقط انرژی هسته ای



در وا شد و بیست تا زن


تو خیابون راه رفتن


شعار دادن، داد زدن


یه چیزی رو فریاد زدن


ممولی اومد پیش زن ها-


خواهر می آی شعار بدی؟-


شعار با هوار بدی؟-


باید بگی به ما راست-


انرژی هسته ای جق مسلم ماست


خانومه گفت: نه نمی گم، نه نمی گم-


چرا نمی گی؟


خانومه گفت: تو رو به خدا


تو رو به علی، تو رو به امام اولی


برو خونه تون، بیت ولی


دختر ریزه میزه


ببین چقدر تمیزه


اما تو چی؟


وعده باد، مفت و زیاد، حرف های بد، کتکه رو زد، جوراب کثیف، کفش پاره، موی بلند، روی سیاه، ناخن دراز، واه واه واه



ممولی با آه و فس فس


اومد رسید به مجلس-


آهای آقای حداد-


خدا تو رو به من داد-


آهای رئیس و سرور-


تو ای مرد باهنر-


می آین با من بازی کنین؟-


نه که نمی آیم-


چرا نمی آین؟-


چون که می خوایم وکیل بشیم-


رئیس دسته بیل بشیم-


من و حداد و عماد و عموم


هفته ای دو بار می ریم حموم


اما توچی؟


افروغه گفت: نگاش کنین


موضع زور، هاله نور، وعده باد، مفت و زیاد، حرف های بد، کتکه رو زد، جوراب کثیف، کفش پاره، موی بلند، روی سیاه، ناخن دراز، واه واه واه



ممولی اومد تو پاستور


محافظاش با موتور


الهام رسید بهش گفت


ممولی می خوای بریم حموم؟


نه نمی خوام، نه نمی خوام


می خوای خودتو اصلاح کنی؟


نه نمی خوام، نه نمی خوام


چرا نمی خوای؟-


چون که می خوام با ایرباس-


زودی برم کاراکاس-


با داداشم چاوز جون!-


می خوایم بریم ارادون-


می خوایم بشیم قهرمان-


گور بابای دیگران


بالا رفتیم، ماست بودقصه ما راست بود
ابراهیم نبوی

Tuesday, May 8, 2007



صداي خاموشان ايران وجهان در سوئد





جنگ "صداهاي خاموش‌شده" در روز جهاني مطبوعات با حضور نويسنده اش پيتر يونگ گرن که روزنامه نگاري سوئدي است معرفي شد. در اين جنگ که توسط 16 نويسنده مختلف نوشته شده، به کشورهاي مختلف از جمله ايران اشاره شده است.


جنگ "صداهاي خاموش‌شده" به همت "اتحاديه نويسندگان سوئد"، "پن سوئد"، "خبرنگاران بدون مرز" و "سازمان عفو بين‌الملل" توسط انتشارات "ترانان" در استکهلم منتشر شده است.


هدف از انتشار اين کتاب، آشنائي دانش‌آموزان دبيرستاني سوئد با وضعيت نويسندگان در بند يا تحت فشار در کشورهاي مختلف جهان است.


جنگ "صداهاي خاموش‌شده"، شامل نوشته‌هايي از نويسندگان ۱۶ کشور جهان است. ايران، کوبا، آمريکا، چين، روسيه، ترکيه، اريتره، و زيمباوه از جمله کشورهايي هستند که در اين کتاب به آنها اشاره شده است.


از ايران سه نوشته در اين مجموعه ارائه شده است: بخشي از خاطرات زندان مهرانگيز کار به نام "گردنبند مقدس". نامه اکبر گنجي از زندان خطاب به جهانيان. و مطلبي از ناصر زرافشان درباره قتل‌هاي زنجيره‌اي.


سه متن يادشده توسط "سعيد مقدم"، مترجم ساکن سوئد، ترجمه شده که خود نيز مقدمه‌اي بر آنها نوشته است.


علاوه بر اين در ابتداي بخش ايران، يادداشتي از مسعود مافان، ناشر و فعال فرهنگي، درباره صدسال تلاش براي آزادي بيان در ايران و تلاش‌هايي که روشنفکران ايران در اين زمينه کرده‌اند، آمده است.


به گزراش خبرنگار "روز" از سوئد، اين مراسم با اجراي موسيقي ايراني توسط گروه واله آغاز شد و سپس چند کارشناس و فعال فرهنگي در مورد وضعيت آزادي بيان در کشورهاي روسيه، اريتره، ايران، چين و کره شمالي سخن گفتند.


"مسعود مافان"، ناشر و يکي از کساني که در شکل‌گيري کتاب "صداهاي خاموش‌شده" همکاري داشته است طي سخناني کوتاه، با اشاره به شدت روزافزون فشارهايي که به فعالان اجتماعي در ايران وارد مي‌شود گفت: "توجه زياد جامعه بين‌الملل به مسئله هسته‌اي ايران باعث شده که مسئله نقض حقوق بشر در ايران در سايه قرار بگيرد و حکومت ايران به سادگي به سرکوب فعالان اجتماعي در ايران بپردازد. "وي با اشاره به دستگيري‌هاي اخير زنان، دستگيري يعقوب يادعلي، فشار روزافزون سانسور و مشکلات نشر در ايران، به وضعيت معلق "حسن مقدم"، هنرمند و نوازنده ايراني که بيش از شش سال است که در سوئد زندگي مي‌کند و پي در پي حکم اخراج گرفته است اشاره کرد و اينکه پن سوئد در تلاش است تا پرونده او را پيگيري کند.


"استيگ فردريک‌سون"، از کلوپ روزنامه‌نگاران سوئد و کارشناس مسايل روسيه، با اشاره به قتل "آنا پوليتکو وسکايا»، روزنامه‌نگار سرشناس روس و از منتقدان صريح اللهجه اقدامات کرملين در چچن، که سال گذشته به ضرب گلوله در مسکو کشته شد، گفت: "دامنه انتقادهاي اين روزنامه‌نگار در دايره خطوط قرمز کشورش به يکي از وزيران رسيده بود که به هيچ‌وجه پذيرش انتقاد نداشت. به همين دليل از سر راه برداشته شد. همان‌طور هم که عاملان قتل ديگر روزنامه‌نگاران روسيه پيدا نشدند، قاتل او نيز پيدا نخواهد شد. عاملان قتل او را بايد در قدرتمداران چچن جست و جو کرد. "


"خالد عبدو"، روزنامه‌نگار اريتره‌اي مقيم سوئد، با توجه به شدت سانسور در اريتره و وضعيت "ديويد اسحاق"، روزنامه‌نگار سوئدي- اريتره‌اتي که در اريتره در زندان به سر مي‌برد گفت، علي رغم فشاري که جامعه بين‌الملل و دولت سوئد براي آزادي ديويد اسحاق مي‌آورد اما دولت اريتره مي‌خواهد نشان بدهد که تحت فشار قرار نمي‌گيرد و اسحاق فرقي با ديگر زندانيان ندارد. به اين ترتيب قدرت خود را نيز به مردم کشور خود نشان مي‌دهد.


"نور ادريس"، سياستمدار اريتره‌اي نيز در مورد وضعيت آزادي بيان و بسته بودن فضاي سياسي اريتره سخن گفت.


در پايان اين مراسم گروه موسيقي واله با هنرنمايي "حسن مقدم"، "امين ميرشاهي" و "مشتاق فيض‌يابي" به اجراي موسيقي سنتي ايراني پرداختند.




سحر نیازی





Monday, April 30, 2007

روزجهاني کارگر در بيابان!


وزارت کشور که با برگزاري مراسم روز کارگر در شهرها مخالف است، به تشکل هاي کارگري پيشنهاد کرد اين مراسم را در بيابان برگزار کنند. دبير اجرائي خانه کارگر کرج در انتقاد به نظر وزارت کشور و فرمانداران گفت: "راهپيمايي در بيابانها شايسته قشر زحمتكش كارگران كه سالها در جبهه ها جنگيده اند، نيست".


دبير اجرائي خانه کارگر ساوه نيز از مخالفت وزارت كشور با چهار مكان پيش بيني شده جهت تجمع كارگران در روز كارگر خبر داد، و گفت: "طي تماس باتشكل كارگري تهران، متوجه شديم كه وزارت كشور با چهار مكان پيشنهادي تشكل هاي كارگري مخالفت كرده است".


روز گذشته سخنراني منصور اسانلو، فعال کارگري و رييس هيات مديره سنديکاي شرکت واحد هم که بنا بود در ساعت 15 يک شنبه در دفتر انجمن اسلامي دانشکده حقوق و علوم سياسي برگزار شود، توسط حراست دانشگاه و به دستور وزارت اطلاعات لغو شد.


اختلاف نهادهاي کارگري با وزارت کشور و فرماندارها بر سر محل برگزاري مراسم روز جهاني کارگر در تهران و ساير شهرستان ها کماکان ادامه دارد. در تهران وزارت کشور به اين نهادها پيشنهاد کرده اين مراسم را در بيابان هاي اطراف آرامگاه بنيانگذار جمهوري اسلامي برگزار کنند.


دو روز قبل رييس سابق كانون عالي شوراهاي اسلامي كار با اشاره به اينكه مجوز استانداري تهران براي راهپيمايي روز جهاني كارگر، براي استاديوم آزادي يا حوالي آرامگاه بنيانگذار جمهوري اسلامي صادر شده است، گفت‌‏: "براي برگزاري تجمع و راهپيمايي روز جهاني كارگر در بيابانها، نيازي به مجوز آقايان نداريم، بلكه هدف جامعه كارگري مقابل لانه جاسوسي آمريكاست". حسن صادقي هم به خبرگزاري ايلنا گفت" حتي حاضر نشده اند كارگران در داخل حرم امام تجمع داشته باشند و حوالي حرم را براي حضور كارگران تعيين كرده‌‏اند".


صادقي با تاکيد بر اينکه در حال حاضر كارگران، وزارت كار را به عنوان عامل اصلي مشكلات جامعه كارگري شناخته‌‏اند و بايد هدف اصلي راهپيمايي روز جهاني كارگر براي استيفاي حقوق از دست رفته كارگران، مقابل وزارت كار باشد، گفت: "اما به دليل اينكه سال 86 سال اتحاد ملي و انسجام اسلامي است، حاضر شده‌‏ايم راهپيمايي و تجمع مقابل سفارت سابق آمريكا باشد". وي افزود: "سئوال جامعه كارگري از تصميم گيرندگان اين است كه افزون بر منافع ملي چه منافعي وجود دارد و آقايان چه اهدافي را دنبال مي كنند كه با تجمع و راهپيمايي كارگران در مقابل لانه جاسوسي مخالفت كرده و كارگران را به بيابانها هدايت مي‌‏كنند؟

تجمع کارگران ترافيک ايجاد مي کند


در همين حال، مديركل سياسي انتظامي استانداري تهران در اين زمينه به اين خبرگزاري ها گفت: "نيروي انتظامي و راهنمايي و رانندگي به دليل مسائل ترافيكي و مشكلاتي كه براي عبور و مرور مردم ايجاد مي شود، با مكان‌‏هايي كه خانه كارگر براي برگزاري تجمع كارگران پيش‌‏بيني كرده بود، موافقت نكرد".


علي جهانبخشي اضافه کرد: "به استناد نظر نيروي انتظامي، دو مكان براي تجمع كارگران پيشنهاد كرده‌‏ايم كه يكي از آنها مرقد حضرت امام و ديگري استاديوم آزادي است كه كارگران مي‌‏توانند از جاده قديم كرج به سمت استاديوم راهپيمايي كرده و در محل استاديوم تجمع كنند... اين مطالب را به خانه كارگر اعلام كرده‌‏ايم اما هنوز آنها مكان مشخصي را قطعي نكرده‌‏اند كه احتمالا فردا اين مساله نهايي خواهد شد".


تصميم وزارت کشور در رد مکان هاي پيشنهادي خانه کارگر براي برگزاري مراسم روز جهاني کارگر با اعتراض تشکل هاي کارگري مواجه شده است.


دبير اجرايي خانه كارگر كرج در واکنش به صدور مجوز برگزاري روز جهاني کارگر در بيابان، گفت:"متاسفانه مسوولان اجازه راهپيمايي در مركز شهر را به ما نداده‌‏اند و تجمع ما در خارج از شهر انعكاس خوبي ندارد‌‏، ضمن اينكه محل در نظر گرفته شده براي اين راهپيمايي به هيچ عنوان شايسته قشر زحمتكش كارگران كه سالها به جبهه رفته و بعد از آن در بخشهاي مختلف به پيشرفت كشور كمك كرده‌‏اند، نيست".


لغو سخنراني اسانلو در دانشگاه


سخنراني منصور اسانلو، فعال کارگري و رييس هيات مديره سنديکاي شرکت واحد، که بنا بود در ساعت 15 شنبه در دفتر انجمن اسلامي دانشکده حقوق و علوم سياسي برگزار شود، توسط حراست دانشگاه و به دستور وزارت اطلاعات لغو شد. اسانلو در گفت و گو با روزنامه اعتماد، عدم اجازه ورودش به دانشگاه را خلاف قوانين موضوعه کشور خواند و گفت: "اگر دستگاه قضايي کشور در اين زمينه حکمي را صادر کرده باشد مبني بر اينکه اجازه ورود به دانشگاه هاي کشور را ندارم، قانوني بود ولي دستگاه قضايي هيچ حکمي در اين زمينه نداده است". اسانلو در عين حال به خبرنگاران گفت: "جامعه کارگري به دنبال بهبود وضعيت معيشتي خود است و صراحتاً اعلام مي کنم کارگران هيچ گاه به دنبال ايجاد بحران نيستند اما زماني به اعتراض روي مي آورند که شرايط آنها سخت شود و تقاضايشان براي بهبود وضعيت معيشتي و رفاهي شان با کم توجهي يا بي توجهي مواجه شود".


زندان، و ضرب و شتم در هفته کارگر


در روزهاي اخير که به عنوان هفته کارگر نامگذاري شده اخبار ناخوشايند ديگري از بازداشت و محاکمه برخي فعالان کارگري نيز در رسانه ها انتشار يافت.


از جمله جلسه رسيدگي به اتهامات "غلامرضا غلام‌‏حسيني" از اعضاي سنديكاي شركت واحد اتوبوسراني صبح ديروز در شعبه ششم دادگاه انقلاب تهران برگزار ‏شد. به گفته پرويز خورشيد، وکيل اين عضو سنديکاي شرکت کارگران شرکت واحد، وي به تبليغ عليه نظام متهم شده است. محمود صالحي يکي ديگر از فعالان کارگري که در جريان روز کارگر سال 83 در سقز دستگير شده بود نيز بعد چندبار دادگاهي شدن، دستگير و روانه زندان شد.


در جديدترين مورد از رفتار دولت با کارگران نيز خبرگزاري ايلنا شنبه از ضرب و شتم 200 کارگر کاغذ سازي کارون توسط سربازان نهاد رياست جمهوري خبر داد. براساس اين گزارش كارگران اخراجي كارخانه كاغذ سازي كارون شوشتر كه از يک هفته قبل در مقابل نهاد رياست جمهوري تجمع کرده بودند، در حالي که در خواست ديدار با يکي از مسئولان اين نهاد را داشتند مورد ضرب و شتم قرار گرفتند.

بر گرفته از مقاله : اسفندیارصفاری

Sunday, April 22, 2007


آبگیری سد سیوند،دهن کجی به فرهیختگان



اگر هاليود فيلم 300 را نساخته بود، آيا امکان داشت که در سيماي

جمهوري اسلامي، از فضائل ايرانيان در عهد باستان و شايستگي هاي خشايارشاه هخامنشي سخني رود؟


آنچه ما تاکنون از افراد متعصب مذهبي در باره ايران باستان شنيده ايم، البته چيزي جز وصف بي رحمي ها و خونخواري هاي شاهان باستان نبوده است، اما اينک به يمن نمايش فيلم 300 چيزهاي بسيار متفاوتي در اين باره از زبان برخي از متعصبان مي شنويم.


من البته داستان هايي که برخي از ملي گرايان افراطي در باره عظمت ايران باستان و اخلاق و رفتار معصومانه شاهان آن عهد مي گويند، باور ندارم، اما بر اين عقيده ام که ايران باستان با همه خوب و بدش بخشي از هويت تاريخي ما ايرانيان است که ناديده گرفتن و کوچک شمردن آن همانقدر بي وجه است که ملکوک کردن دامن ايران پس از اسلام و يا گزافه گويي در باره آن.



با صدور احکام فوق نمي خواهم وارد دعواهاي بي سرانجام باستان گرايان و مخالفان آنها شوم، زيرا نه حوصله چنين دعواهايي را دارم و نه صلاحيت ورود به آنها را.



در واقع خواستم يادآورم شوم، حال که مسئولان ايراني، هر چند که از بغض معاويه (رد فيلم 300) گوشه چشمي به ايران باستان و پادشاهان آن نشان مي دهند، بهتر نبود براي آبگيري سد سيوند قدري بيشتر تامل کنند؟



واقعيت اين است که من براي داوري در باره تاثير آبگيري سد سيوند بر ميراث تاريخي ايرانيان بخصوص مقبره کورش کبير در پاسارگاد و يا اهميت باستان شناسي تنگه بلاغيف صاحب صلاحيت نيستم و دقيقا به همين علت، تا کنون درخواست بسياري از دوستان را براي نوشتن مطلبي در اين باره رد کرده ام.



به گمان من، ورود به مسائلي خارج از حيطه تخصص فرد، مي تواند به اظهار نظرهاي نسنجيده و پا در هوا منجر شود و بيش از آنکه به هدف مورد نظر ياري رساند، دستاويز مخالفان براي لوث کردن اصل ماجرا شود.



به هر حال هر فرد معمولي مي داند که در دنياي امروز بين طرفداران توسعه از يک سو و حاميان محيط زيست و حافظان آثار باستاني از سوي ديگر، در باره ساخت و اجراي پروژه هاي عمراني اختلاف وجود دارد، اختلافي که نمي توان پيش از بررسي دقيق موضوع، در باره آن داوري منصفانه اي کرد.



پروژه هاي عمراني براي بهبود شرايط زندگي آدميان گاهي غير قابل صرف نظرند و خواه ناخواه عوارض زيست محيطي هم دارند. حفظ محيط زيست و آثار تاريخي نيز ضرورتي غير قابل انکار است که به بهانه اجراي هر پروژه اي نمي توان به حريم آنها تجاوز کرد.



در مورد سد سيوند اما فرهيختگان و باستان شناسان ايراني؛ تا آنجا که من مي دانم، اجماع نظر دارند و بر اين باورند که آبگيري اين سد نه فقط ميراث نهفته در تنگه بلاغي را براي هميشه در دل آب مدفون مي کند، بلکه در دراز مدت مقبره کورش را هم به خطر مي اندازد.



در مقابل اين اجماع و نيز اعتراض هايي که فعالان زيست محيطي و ميراث فرهنگي تا کنون براي پيشگيري از آبگيري سد سيوند انجام داده اند، واکنش دولت چه بوده است؟



حداقل واکنشي که دولت مي توانست نشان دهد اين بود که با ترتيب دادن مناظره هاي تلويزيوني بين کارشناساني چون دکتر پرويز ورجاوند و متخصصان وزارت نيرو، نظر مخالفان و موافقان آبگيري سد را در معرض افکار عمومي قرار دهد و آنگاه بر مبناي قضاوت عمومي در باره سد سيوند تصميم گيري کند.



دولت آقاي احمدي نژاد اما چنین نکرد که جاي خود، بلکه در اقدامي واکنشي که نمي توان جز دهن کجي به فرهيختگان اين کشور نامي بر آن نهاد، رئيس جمهور در جريان سفر خود به استان فارس اعلام کرد که شخصا در مراسم افتتاح و آبگيري سد سيوند حضور خواهد يافت!



رئيس جمهوري که رفتار خود را بر لجاجت با اهل فرهنگ و مدافعان محيط زيست و آثار باستاني استوار سازد و حاضر باشد براي افزودن بر شمار به اصطلاح طرح هاي افتتاحي خود در سفري استاني، يکي از حوزه هاي مهم ميراث باستاني را به خطر اندازد، معلوم است که ادعاي دفاعش از ايران تا چه اندازه قرين واقعيت است.



جالب است که آقايان توهين به خشايارشاه را در يک دنياي مجازي، حمله حساب شده بيگانگان به هويت ايراني مي نامند، اما خود از تخريب ميراث عيني همان شاهان در عمل ابايي ندارند.


بر گرفته از : احمد زید آبادی

Sunday, April 1, 2007



سیزده بدر :


هرچقدر"7" عددي مقدس و محترم است،"13" عدد نحس و نامباركي تلقي مي‌شود. ايراني‌ها براي اين‌كه اين بديمني را از خود دور كنند از چند صد سال پيش قرار گذاشتند كه اولين روز"13" از سال جديد به دشت و صحرا بروند، سبزه‌هايي را كه در هفت‌سين گذاشته بودند در آبي بيندازند و آن‌قدر شادي و جست‌وخيز كنند تا نحسي روز سيزده از آنها دور شود.غذاي روز سيزده بدر شهرهاي مختلف فرق مي‌كند. در اغلب شهرها، زنان باقالي‌پلو، آش، كوكو يا كوفته درست مي‌كنند.معروف‌ترين رسم سيزده بدر پس از به آب سپردن سبزه‌ها، گره زدن دو سبزه به همديگر است. اين دو سبزه را تمثيلي از پيوند يك زن و مرد جوان مي‌دانند. به همين دليل مادربزرگ‌ها جوان‌ها و بخصوص دختران جوان را به گره زدن سبزه‌ها تشويق مي‌كنند.دكتر نيك‌نام دربارة سابقة رسم گره زدن در روز سيزده بدرمي‌گويد: برخي از آداب نوروز به آيين زرتشتي بازنمي‌گردد بلكه مربوط به باورهاي مردمان آريايي است كه پيش از زرتشت در سرزمين ايران زندگي مي‌كردند. طبق يكي از اين باورها، بارندگي به فرشته‌اي به نام تِشتر مربوط است كه در آسمان‌ها به صورت اسب سپيدي در حال حركت است و هرگاه با ديوي به نام اَپوش بجنگد و برنده شود، سالي پر از سبزي و خرمي و باران در پيش است. به همين دليل ايرانيان روز سيزدهم فروردين كنار سبزه‌ها و جويبارها مي‌روند و به‌ويژه زنان كه نمايندة آناهيتا يعني ايزدآب هستند با نوازش سبزه‌ها و گره زدن آنها حمايت خود را از فرشتة باران نشان مي‌دهند.امّا دكتر وكيليان مي‌گويد: در گذشته جامعة ما جامعة بسته‌اي بوده است. زن هميشه در خانه بوده و منتظر بوده تا به خواستگاري‌اش بروند. امروزه تغييراتي به‌وجود آمده اما در گذشته دختران نمي‌توانستند همسرشان را خودشان انتخاب كند. بنابراين مهم‌ترين آمال و آرزوهاي هر دختري در گذشته اين بود كه شوهر خوبي بكند يا زودتر به خانة بخت برود. دربارة دخترها اين حرف وجود داشت كه: دختر كه رسيد به "20" بايد نشست و به حالش گريست. اينها جزء فرهنگ ما بوده است. دختر در"16"، "17" سالگي بايد به خانة بخت مي‌رفت وگرنه ماية ننگ به حساب مي‌آمد. اينها واقعياتي بود كه وجود داشت. به همين دليل دخترها به امامزاده مي‌رفتند، سبزه گره مي‌زدند و سفره‌هاي نذري پهن مي‌كردند تا شايد نيروهاي غيبي كمك كنند و شوهري برايشان پيدا شود زيرا دختري كه ازدواج نمي‌كرد جايگاهي در جامعه نداشت.روز سيزدهم فروردين مانند شب آخرين چهارشنبة سال اهميت ويژه‌اي دارد. اگر با چهارشنبه‌سوري به استقبال نوروز مي‌رويم، با سيزده به‌در نوروزمان را بدرقه مي‌كنيم. نوروز كه مراسمش محفلي خانوادگي دارد، با دو حركت اجتماعي و عمومي از خانه‌ها به خارج راه مي‌يابد، با دو آيين سنتي كه نشان از همبستگي جمعي دارن

Wednesday, March 28, 2007


نوشته ای که به مدت ده روز خواهید خواند، مروری است بر اتفاقات سال 1385 خورشیدی. این اتفاقات خلاصه سالی است پر از گفته های مضحک و کارهای وحشتناک. من تلاشی برای زیاد خلاصه کردن این نوشته نکردم، چرا که معتقدم نوشته هایی از این دست برای جمع بندی سال گذشته ضروری است. در پایان این نوشته ها موارد زیر را هم اعلام می کنم: الف: واقعه نگاری روز به روز سال 1385( در یک قسمت)ب: جملاتی که گفته شدند، مهم ترین ها، مضحک ترین ها، بی منطق ترین ها، و غلط ترین هاپ: عجیب ترین وقایع سال ایران( سیاسی، خارجی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی)ت: مهم ترین شخصیت های سال ایران( هر کدام در یک جمله)

سال سگ، سال واق واق زیاد


سال 1385 در میان صدای سگ ها آغاز شد. سال سگ از همان روزهای اول با گسترش هاری سیاسی و پاچه گیری بهاری آغاز شد. حزب مشارکت ضمن ادامه بیطرفی از همان اول سال اعلام کرد، سگ ما از کره گی دم نداشت، اما آگاهان تذکر دادند که سگ مربوطه خر بوده و سگ نبوده. از طرف دیگر شیرین عبادی هم اعلام کرد که سگ زرد برادر شغال است. اما رهبری در پیام نوروزی خود پیشنهاد کرد که « میان احمدی نژاد و بوش رفراندوم برگزار شود تا معلوم شود مردم دنیا کدام را بیشتر دوست دارند.»

دلم می خواد به اردبیل برگردم


سفرهای شهرستانی یکی از مهم ترین موضوعات سال 85 بود، غیر از احمدی نژاد که اصولا برای برگشتن به شهرستان، به تهران سفر کرده و در شهر به او پیشنهاداتی شده بود، سایر مقامات کشور نیز کنجکاو شدند که به شهرستانها بروند، شاید آنها هم قدرت درک مسائل بین المللی را در این سفرها پیدا کنند. در نوروز سال 85 احمدی نژاد به یاسوج و دهدشت سفر کرد و مردم این شهرستانها با رئیس جمهوری مواجه شدند که اطلاعاتش در مورد مسائل جهانی مثل خودشان است. احمدی نژاد در این سفر به زبان لری حرف زد و لباس لری پوشید و یک کفش تمیز هدیه گرفت. به دنبال سفر الفنون به میان الوار، آیت الله خامنه ای نیز به روستاهای خوزستان سفر کرد و به زبان عربی با مردم خوزستان صحبت کرد. محسن رضایی هم به «لالی» سفر کرد و به زبان لری با مردم آنجا صحبت کرد. محسن رضایی در لالی به زبانی که انگار لالمونی گرفته بود، بفهمی نفهمی همان حرفی را که هر سال می گفت، تکرار کرد: « سال 85 سال مهمی برای ایران است.» احمدی نژاد هم بعد از اینکه قرار شد مطالعه کتابهای تاریخ سوم تا پنجم دبستان و بخصوص در مورد گلستانچای را آغاز کند، در سفر به یاسوج گفت: «باید میهن عزیز و بزرگ مان را همانند سابقه تاریخی اش بسازیم.» موج سفر شهرستانی، محمد خاتمی، مرد خجالتی سال 85 را که از سوی فاطی رجبی به استریپ تیز دعوت شده بود، گرفت و در اواخر فروردین خاتمی هم به استان گلستان سفر کرد، اما هاشمی رفسنجانی، مرد مرموز در حالی که همچون آبی در زیر کاهی که بعدا به کوهی تبدیل شد، قدم می زد، تا اواسط سال از تهران خارج نشد.

ساعت ها جلو نرود


در اوایل سال خبرش به همه مردم رسید، احمدی نژاد با جلو کشیدن ساعت مخالفت کرد، یکی از افراد فامیل خبر داد که چون ساعت لب تاقچه بود، دستش نرسید و ساعت ها جلو کشیده نشدند. معاون پژوهشی پژوهشگاه نیرو اعلام کرد که اگر ساعت ها جلو کشیده نشود، ایران سالانه 300 میلیارد هزینه خواهد داشت. البته احمدی نژاد گفت: « ثانیه ها در پیشرفت دانش و فنآوری موثر هستند.»، گروهی از کارشناسان برای احمدی نژاد توضیح دادند که این ثانیه ها وقتی جمع بشوند، همان ساعت ها می شوند، اما احمدی نژاد گفت: نه، اشتباه می کنید، ثانیه واحد ساعت نیست، بلکه گرم واحد ساعت است. وی از دانشمندان ایرانی مقیم هاروارد بخصوص دکتر علی نیری دعوت کرد تا در مورد ثانیه و گرم آخرین نظرات خودش را اعلام کند.

خین و خین ریزی در یادگار امام


یکی از مهم ترین اتفاقات سال 1385 این بود که وزیر کشور روز سوم فروردین اعلام کرد که وقایع شش ماهه اول سال 85 از ششماهه اول 84 کمتر است. وی که یادش رفته بود فروردین ماه اول سال است، روز سوم فروردین گفت: « میزان تصادفات رانندگی شش ماه اول سال 1385 نسبت به سال 1384 ده درصد کاهش یافته است.» در دومین روز فروردین 715 نفر در تصادفات جاده ای زخمی شدند. در چهارمین روز سال، تعدادی از اوباش و اراذل بزرگراه یادگار امام را بستند، از خانه آنان یک شمشیر، سه قمه و سه قوطی مشروبات الکلی بدست آمد. جز سیاست، بقیه خلاف هایی که بطور طبیعی جزو زندگی روزانه مردم است، در سال 85 جریان طبیعی خودش را طی کرد. جک استرا، وزیر امور خارجه انگلیس اعلام کرد: «شصت درصد هروئینی که به بازارهای انگلیس وارد می شود توسط قاچاقچی ها از ایران عبور داده می شود.»

گنجی، آزاد باید گردد، اخراج باید گردد


...اکبر گنجی، مردی که موفق شده بود، برای اولین بار رژیم را نه تنها نگه دارد، بلکه بعد از خروج از زندان نیز وزنش را حفظ کند، بعد از شش سال قرار بود برای مراسم عید نوروز آزاد شود تا نوروز را با خانواده اش بگذراند، اما سالارکیا معاون مرتضوی در بازدید از خانه گنجی دیده بود که سبزه آنها به اندازه کافی بلند نیست، سمنو ندارند و سکه های شان تقلبی است، به همین دلیل اعلام کرد که آزادی گنجی به دلیل ده روز غیبت غیر موجه، دیرتر انجام می شود. البته، این تصمیم بعد از آن بود که گنجی از زندان آزاد شده بود. اکبر گنجی از زندان بیرون آمد، دو ماهی در کشور مبارزه کرد و بعد، از ماه خرداد از ایران خارج شد.


روح منی نیازوف، بت شکنی نیازوف


یکی از پدیده های ویژه سال 85 پیدایش و رشد تعداد زیادی مشنگ( بدون فاصله حروف) بود که این مشنگ ها تبدیل به خبرسازان کوتاه جهان شدند، تصاویر اوومورالس، احمدی نژاد، صفرمراد نیازوف، هوگو چاوز، حسن نصرالله و مقتدی صدر در آلبوم عکس های سال 85 جاگرفت. کتاب «رخ نما» اثر صفرمراد نیازاف منتشر و بلافاصله مردم ترکمنستان مجبور به خواندن آن شدند. نیازف گفت: «هر کس کتاب «رخ نما» را که من تالیف کرده ام، سه بار بخواند باهوش تر خواهد شد و مستقیما به بهشت خواهد رفت.» وی چند ماه بعد به دلیل اینکه کتابش را زیاد خوانده بود، به بهشت رفت و ترکمنستان گرفتار یک نابغه دیگر شد.

انرژی هسته ای حق مسلم هیات دولت است

بازی جنگ میان ایران و جهان در سال 85 سه محور اصلی پیدا کرد، اول: تعلیق غنی سازی اورانیوم، دوم: افزایش حضور ایران در منطقه و بحران شدید در خاورمیانه و سوم: دشمنی صریح ایران با اسرائیل که در برگزاری کنفرانس هولوکاست در تهران نشان داده شد. یک جویش کیس طولانی بین احمدی نژاد و خاخام فریدمن باعث شد، این خاخام زنش را از دست بدهد، اما در ایران چیزهای بیشتری از دست رفت. در مورد تعلیق غنی سازی یک اتفاق دائما تکرار شد، ما تعلیق نمی کنیم، ما آماده فکر کردن روی تعلیق هستیم. در ماه فروردین به دنبال اعلام سی روز فرصت به جمهوری اسلامی برای متوقف کردن کلیه فعالیت های غنی سازی، منوچهر متکی گفت: « ایران برای رفع بحران هسته ای موجود آماده سازش است.» وی اظهار داشت: « تحریم ها بر اراده ایران تاثیری ندارد. ما از حق مسلم خود چشم پوشی نخواهیم کرد.» متکی گفت:« برسر برنامه اتمی، ایران خود را برای تقابل با جامعه بین المللی آماده کرده است، ولی تعامل را ترجیح می دهد.» محمد جواد ظریف در نیویورک گفت: « تهران آماده مذاکره است، اما حقوق ایران قابل مذاکره نیست.» محمد البرادعی که برخلاف احمدی نژاد به توانایی های خودش اعتقاد نداشت، گفت: « من خدا نیستم، پس نمی توانم درباره آینده داوری کنم.» در روز دوازده فروردین عجیب ترین نشانه صلح و دوستی در جهان از سوی ایران پرتاب شد. در این روز موشک شهاب 3 در خلیج فارس آزمایش شد. ایران اعلام کرد این موشک را به نشانه اعلام پیام صلح و دوستی به کشورهای حاشیه خلیج فارس پرتاب کرده است. جمعیت آبادگران ایران اسلامی هم که بکلی سرشان به دیوار خورده بود، پیشنهاد کردند که سپاه پاسداران یک مانور نظامی در کنار مرزهای آمریکا برگزار کند.

بیا که بریم به بغداد، ملا منوچ جان!

در سال 85 پبشنهاد برای مذاکره میان ایران و آمریکا یکی از موضوعات روزمره بود، هر هفته یک بار پیشنهاد یک مذاکره مستقیم داده می شد و هفته بعد، مقامات ایرانی یا چشم شان درد می گرفت، یا پای شان توی گودال گیر می کرد، یا یکی از پدران شان می مرد و یا یک چیز دیگر. در ماه فروردین زلمای خلیل زاد از ایران دعوت کرد تا در مذاکره صلحی با آمریکا در عراق شرکت کند. ایران اعلام کرد در این جلسه شرکت می کند، و در مورد همه مسائل جهان مذاکره می کند، اما در مورد مشکلات ایران و آمریکا حرفی نمی زند. محسن آرمین گفت: « چرا مذاکره با آمریکا در مورد مصالح عراق جایز، اما برای تامین منافع ایران ممنوع است؟» متکی بعد از کلی فسفر مصرف کردن، اعلام کرد ممکن است از مذاکره ایران و آمریکا سوء استفاده هایی بشود. این مذاکره با تلاش بسیار بالاخره بعد از یازده ماه برگزار شد و طرف ایرانی و آمریکایی به زبان فارسی به هم دست دادند. طرف ایرانی فارسی را با لهجه عراقی حرف می زد و طرف آمریکایی فارسی را با لهجه افغانی. دو روز بعد از جدی شدن مذاکرات بغداد، ایسنا از قول یک مقام آگاه در وزارت امورخارجه کشوراعلام کرد که اخبار منتشره درباره زمان و مکان مذاکرات ایران و آمریکا که توسط برخی رسانه ها منتشر شده است، تکذیب می شود. دو روز بعد، حسین انتظامی اعلام کرد زمان مذاکرات ایران و آمریکا به تعویق افتاد، ولی بزودی اعلام می شود. ایران برای این مذاکره پیش شرط هایی دارد.

کشتی در شمشک

آنها نه هیکل شان شبیه آرنولد شوارتزنگر بود، نه چهره شان مثل دبیر و جدیدی شناخته شده بود، نه دوبنده و تشک کشتی همراه داشتند، و علاوه بر اینها به جای لباس کشتی لباس تنیس و چوب اسکی با خودشان برده بودند. به همین دلیل شش عضو دروغین تیم کشتی فرنگی که قصد رفتن به مجارستان را داشتند، بازداشت شدند.


هرگز ترکم مکن، هرگز رهایم نکن

اروپا در غم بزرگی فرو رفت. کشورهای اتحادیه اروپا پرچم ها را آتش زدند، چند نفر از غصه دق کردند، موهای سر خاویر سولانا ریخت، ژاک شیراک لباس مشکی پوشید و برلوسکونی اعلام کرد که بخاطر این غم جانکاه دیگر عمل جراجی زیبایی نمی کند. علی اصغر سلطانیه، نماینده ایران در آژانس اتمی گفت: « اروپا فرصت را در قبال ایران از دست داد.» درست در همین حال که اروپا داشت فرصت را در قبال ایران از دست می داد، جفری آدامز سفیر جدید انگلیس در تهران کارش را آغاز کرد.

تنگه هرمز، ارتفاعات قزوین و تپه هالیوود

گروهی معتقد بودند که با ساخت فیلم 300 که در سال 1385 روی پرده سینماهای جهان رفت و در آن همه ایرانی ها شبیه اعضای کابینه احمدی نژاد نشان داده شدند، جنگ آمریکا با ایران در حقیقت از تپه های هالیوود در لس آنجلس آغاز می شود، اما گروهی دیگر می گفتند که جنگ از تنگه هرمز آغاز خواهد شد. اما شکرالله عطارزاده، نماینده مجلس و کاشف روابط سکسی سیاسی جوان قزوینی و کوندالیزا رایس، در یک اظهار نظر ادبی، فلسفی و اسلامی گفت: « کوندالیزا رایس یک پیردختر آمریکایی ولگرد است که ناکامی های جنسی وی موجب عقده شده است.» اسماعیل گرامی مقدم، یکی از افراد باقیمانده دوران تمدن در سرزمین لی لی پوت گفت: «برخی گفتارهای نمایندگان پشت تریبون مجلس دور از آموزه های ماست و مستمسکی می شود که مجلس مورد تمسخر و توهین قرار بگیرد.» حداد عادل هم بطور کلی پراند که: « توهین خلاف اخلاق و اسلام و خلاف عقل است.» البته آگاهان توضیح دادند که معنی حرف آقای حداد عادل این نیست که خدای ناکرده مانع اهانت کردن نمایندگان شود، بلکه ایشان یک چیز کلی را همین طوری گفت.

دنیا دیگه مثل ما نداره، نداره نمی تونه بیاره

سال 85 سال جابجایی موقعیت های مختلف ایرانیان در فضای سیاسی بود. مجلس حامی احمدی نژاد به مجلس منتقد او تبدیل شد، تقریبا همه گروه احمدی نژاد از کنارش رفتند و علی ماند و محمود، اکبر گنجی به عنوان نماد مقاومت داخل کشور، تبدیل به سفیر فلسفی نافرمانی مدنی شد، حسین درخشان پس از اینکه موفق به اخذ ویزای آمریکا نشد، برای اثبات ارادتش به اسرائیل رفت و چون این موضوع مثل بمب نترکید، خودش مثل بمب ترکید و ترکش وی به سر کلیه زندانی ها و بازداشتی ها خورد، مرد اول وبلاگ های کشور، بعد از 27 سال کشف کرد که انقلاب اسلامی ایران بزرگترین حرکت پست کلنیالیستی تاریخ است. منوچهر محمدی هم پس از اینکه برادرش کشته شد، به آمریکا رفت و همان کاری را که در ایران نمی کرد، در آنجا نمی کند، اعلمی و افروغ به دو نماینده فعال و منتقد دولت تبدیل شدند و ده نمکی شوخی شوخی مهم ترین پدیده فیلمسازی سال گذشته بود. اما شاید جالب ترین واقعه در تبدیل بنیامین بهادری از یک مجری تلویزیون به یک نوحه خوان و بعد به محبوب ترین خواننده پاپ بود، آلبوم « لکنت» بنیامین که نشان دهنده وضع کلیه سخنگویان ایرانی بود، دو میلیون فروخت و وی مهم ترین پدیده موسیقی سال شد. عماد افروغ در یک اظهار نظر کاملا نامربوط گفت: « دولت نهم باید به تفکر، نظریه پردازی و استراتژی توجه بیشتری داشته باشد.» احمدی نژاد پس از شنیدن این جمله یک هفته داشت فکر می کرد و می گفت: آخه یعنی چی این تفکر و نظریه پردازی و استراتژی؟ یعنی ما اینقدر با اسلام فاصله گرفتیم؟

ما می رویم به مریخ، فقط بخاطر تو

بلندپروازی، رفتن به قله، پرتاب ماهواره و موشک، رفتن به فضا و اصولا رفتن به جاهای بالا بالا یکی از اتفاقاتی بود که در ایران بطور دائمی در سال 85 رخ می داد، شاید موفق ترین مورد آن رفتن انوشه انصاری میلیونر فضانورد ایرانی بود که موفق شد به عنوان یکی از اولین مسافران فضایی ایرانی به آسمان برود تا بتواند حاطرات سه روز فضانوردی اش را بنویسد. وی جزو معدود ایرانیانی بود که وقتی به آسمان رفت و بدون اینکه سقوط کند، به زمین برگشت. در ماه فروردین سال 85 آقای ناطق نوری در مصاحبه با روزنامه شرق گفت: « احمدی نژاد قبل از انتخابات طرح هایی داشت که آنها را برای ما بیان کرد. این طرح ها خیلی فضایی بود.» ناطق نوری بدون اینکه به سقوط اشاره خاصی کند، گفت: «میوه درخت ما در انتخابات کال از درخت افتاد.»


ایران شده ابرقو، پس ملت ایران کو؟


توجه به سفرهای شهرستانی رئیس جمهور باعث شد تا چهره ایران در صدا و سیما تبدیل به سیمای محلی کشور شود. این کاریک فایده بزرگ داشت و چند ضرر بزرگتر، فایده اش این بود که ملت فهمیدند که یکی از مهم ترین تولیدات جمهوری اسلامی در این سالها، تولید نقاط عقب افتاده کشور است. روز نوزدهم فروردین اعلام شد که قرار است احمدی نژاد در یازدهمین سفر استانی به خراسان رضوی برود. احمدی نژاد گفت: « در سفرهای استانی حماسه انقلاب می بینم.» مرتضی خواجوی مدیرکل پیشگیری از آسیب های سازمان بهزیستی کشوربرای توضیح این حماسه انقلاب اعلام کرد که « سن بزهکاری جامعه به زیر ده سال رسیده، کف سنی فحشاء به چهارده سال و کف سنی اعتیاد به سیزده سال رسیده است.» احمدی نژاد گفت: «موج دوم انقلاب عمیق تر است. اکنون در سراسر کشورشاهد روحیه ای مثبت و سرشار از امید و نشاط در میان مردم هستیم.» مدیرکل پیشگیری آسیب های سازمان بهزیستی کشور برای نشان دادن علت این روحیه مثبت و سرشار از امید و نشاط گفت:« حدود چهارده میلیون نفر با مشکل روانی دست و پنجه نرم می کنند.» احمدی نژاد اعلام کرد: « مردم در سفرهای استانی من بیهوش می شوند. یک امداد غیبی به موج دومی که دولت ایجاد کرد کمک می کند.» مدیر کل پیشگیری آسیب های سازمان بهزیستی کشورگفت: « بیست تا سی درصد دانش آموزان سیگاری هستند.» احمدی نژاد اعلام کرد: « رمز پیروزی ما در برابر قدرت ها، همچون گذشته ایستادگی و مقاومت است.» از طرف دیگر پیروزی های ایران در شهرستانهای کشور در کرمانشاه نیز ادامه یافت. استاندار کرمانشاه اعلام کرد که ورود آقایان به بازار خانم های کرمانشاه ممنوع است. بر این اساس خانمها و آقایان نمی توانند همزمان به خرید بپردازند.


ابن سینا، ابوریحان بیرونی، فارابی، لیلی و مجنون و غیره


در کنار مجموعه بزرگی از پیشرفت های علمی ایران که اکثرا در سن زیر بیست سال جریان داشت، یک تحول بزرگ جهانی نیز در مسائل فرهنگی ایران صورت گرفت. بطور مکرر در سال 85 اعلام شد که خلیج فارس که تا قبل از این خلیج فارس نامیده می شد، خلیج عربی است. در بازیهای آسیایی دوحه و در حضور رئیس جمهور ایران گفته شد که ابن سینا و فارابی و زکریای رازی دانشمندان بزرگ عرب بودند. ترکیه و افغانستان بطور مشترک به مولوی که تمام اشعارش به فارسی است، تابعیت ترک و افغانی اعطا کردند. در فروردین ماه سال 85 نیز عرب ها کاشف به عمل آوردند که لیلی و مجنون عرب بودند و نظامی هم که آنان را به شعر درآورده لابد یا عرب بوده یا ترک. کار به جایی رسید که وقتی رضازاده در دوحه جایزه گرفت، نام ایران به عنوان جمهوری عربی اسلامی ایران خوانده شد. رضا زاده هم گردنش را تکان داد و لبخند ملیحی زد.


گاماس گاماس به سوی کیک زرد


در سال 85 علی لاریجانی در کنار متکی، ظریف، آصفی، احمدی نژاد، علاء الدین بروجردی، حداد عادل، هاشمی رفسنجانی و ولایتی وزارتخارجه ایران را اداره می کردند. به تدریج کار دست علی لاریجانی که از سوی یکی از کارشناسان ملقب به علی بی خیال شده بود، افتاد. در اواخر فروردین 85 آصفی، مرد خونسرد، خوش تیپ و بامزه وزارت امور خارجه در کمال خونسردی و متانت اعلام کرد: « برای مذاکره با آمریکا عجله ای نداریم» آصفی گفت: « ایران علاقمند به ایجاد ثبات و امنیت در منطقه است.» از طرف دیگر تندروها با هر نوع مذاکره ایران و آمریکا مخالف بودند، این تندروها که 95 درصد نیروی فعال حکومت و 2 درصد نیروی عاقل کشور را تشکیل می دادند، اعلام کردند که بازی ایران و آمریکا بازی باخت باخت است. حسین شریعتمداری گفت: «چرا از بازی باخت باخت با آمریکا خارج نمی شویم؟» به دنبال شایع شدن حمله آمریکا به ایران، تقریبا هر ماه یک بار بوش و رایس حمله به ایران را تکذیب کردند. در روز بیستم فروردین بوش گفت: « گزارش حمله به ایران حدسی نادرست است.» دو روز بعد، یعنی 22 فروردین، رئیس ستاد نیروهای مسلح که در اثر تکذیب خبر حمله دچار افسردگی شده بود، گفت: «ایران تجهیزاتی دارد که دشمنان نام آنرا نشنیده اند و در صورت شنیدن هم باور نمی کنند.» در پی همین تحریک به تجاوز، احمدی نژاد گفت: « اخبار عزت بخش هسته ای برای ملت دارم.» احمدی نژاد گفت: «فردا شب خبری اعلام می کنم که دل مردم شاد می شود.» نه در فردای آن روز، بلکه دو سه روز بعد، خبر دست یافتن به تولید کیک زرد به عنوان دستیابی به انرژی هسته ای به مدت یکی دو هفته موضوع مهمی بود، کیک ها پخته شد، زنجیره های انسانی بسته شد، سرود پیروزی از صدا و سیما پخش شد و این خبر بتدریج از اهمیت افتاد.


گازش صادر شده، ولی باید پخش شود


تقریبا همزمان با شکوفه زدن درختان و گرم شدن هوا، یخ هاشمی رفسنجانی آب شد و بتدریج ابتدا صدایش آمد، بعد پایش از پشت پرده دیده شد، بعد محمد آقا با قر دادن وارد صحنه شد و بعد عروس وارد مهمانی شد. هاشمی رفسنجانی به احمدی نژاد یکدستی زد و اعلام کرد که ایران به تکنولوژی هسته ای دست یافته است. هاشمی رفسنجانی اعلام کرد: « فعلا گازش تزریق شده، ولی باید خیلی توسعه پیدا کند تا به یک واحد صنعتی تبدیل شود.» علیرضا قزوه با سرودن شعر« بشکن دوباره هسته را» حماسه هسته ای را به شعر درآورد. سفیر آمریکا در سازمان ملل متحد گفت: « تلاش ایران برای دستیابی به تکنولوژی غنی سازی اورانیوم برای جهان نگران کنننده است.»


ما می رویم به آلمان، محمود تنها بماند


با نزدیک شدن بازی های جام جهانی، محمود احمدی نژاد که هیچ فرصتی را برای سفر رفتن از دست نمی داد و چه بسا که فرصت هم می ساخت، اعلام کرد که همراه با تیم ملی به آلمان می رود. اما پس از اینکه به وی گفته شد که وی رئیس جمهور شده است، دادکان از سوی فدراسیون فوتبال اعلام کرد که احمدی نژاد برای دیدار به جام جهانی نمی رود. همزمان با این پیروزی بزرگ در حوزه ورزش، شهرداری تهران اعلام کرد که « شهربازی» تهران برای همیشه تعطیل شده است. و از این طریق یکی دیگر از منافذ جاسوسی دشمن بسته شد. البته « کشوربازی» شدیدا فعال شد. احمدی نژاد شخصا در تمرینات تیم ملی حاضر شد و در حالی که کوچکترین لباس تیم ملی برایش بزرگ بود، پنالتی زد و ضربه اش به گل تبدیل شد. به دنبال این شیرینکاری هایی مانند لری حرف زدن و پوشیدن لباس ترکمنی و لری، زادسر نماینده جیرفت از یک مهارت دیگر محمود دیجیتال خبر داد و گفت: «چند اقتصاددان به من گفته اند که احمدی نژاد بسیار سریع ارقام را در ذهن حفظ و در اندک زمانی آنها را ضرب و تقسیم می کند.»


جنبش کارگری ضدامپریالیستی


همزمان با روز کارگر در ایران اتفاق عجیبی افتاد، هیچ کس فکر نمی کرد مراسم اول ماه مه یا روز کارگر جلوی لانه جاسوسی آمریکا برگزار شود، در حالی که شد. روز 21 فروردین اعلام شد که راهپیمایی روز جهانی کارگر مقابل لانه جاسوسی آمریکا برگزار می شود.


فلاحیان، هاشمی، رضایی و غیره


بازی قضایی اینترپول و پرونده های تروریستی ایران در دادگاه های جهان، در سال 85 به قسمت های بامزه ای رسید، اگرچه تقریبا هیچ کدام از کسانی که مورد اتهام بودند، از ایران بیرون نرفتند، اما بارها و بارها مقامات قضائی و اینترپول اعلام کردند که در صدد دستگیری عوامل ترورهای دهه شصت و هفتاد و غیره هستند. در ماه فروردین 85 یک مقام قضائی در سوئیس بعد از شانزده سال برای فلاحیان حکم بازداشت صادر کرد. فلاحیان هم حکم مربوطه را گذاشت در کوزه و آبش را خورد.


بازگشت سوپرمن


اگرچه در سال 85 حتی کسانی مانند خانم شیرین عبادی هم در اثر طولانی شدن تفاوت خاتمی و احمدی نژاد و بازشدن چشن شان فهمیده بودند که فرق این دو تا چیست، اما به نظر می رسید هنوز خود خاتمی متوجه قضیه نشده است. در فروردین سید محمد خاتمی اعلام کرد که « اگر مردم بخواهند برای بازگشت به قدرت لحظه ای تردید نخواهم کرد.» سید محمد ابطحی مسوول واحد تکذیب و توضیح سید محمد خاتمی گفت: « خاتمی نامزد انتخابات ریاست جمهوری نمی شود.»


چرخ های ترکیده ای که زیبا نبود


یکی از چیزهای قشنگ سال 85 این بود که هر فاجعه ای اتفاق می افتاد، از نظر حداد عادل فاجعه مهمی نبود و اصولا اشکالی نداشت، مگر اینکه زیبا نباشد. به همین دلیل بود که هواپیمای حداد عادل که برای شرکت در اجلاس غیرمتعهدها عازم استانبول بود، به دلیل ترکیدن لاستیک هواپیما که یکی از طبیعی ترین موضوعات فضایی کشور است، به ایران بازگشت و در مهرآباد با لاستیک ترکیده بر زمین نشست. حداد عادل گفت: « نشستن در استانبول با چرخ های ترکیده هواپیما زیبا نبود.» چند روز بعد ایران اعلام کرد با کمک روسیه فضانورد به فضا می فرستد. مردم امیدوار بودند که با توجه به تمایل احمدی نژاد به اینکه هر سفری را حتما برود و با امید اینکه معمولا برنامه های فضایی روسیه ناموفق است، احمدی نژاد به عنوان اولین فضانورد ایرانی به مریخ برود و همانجا بماند، اما تا پایان سال هیچ خبری در مورد این موضوع مهم داده نشد.



امنیت ایران و آلمان


وقتی سال 85 آغاز شد، گروه جندالله یکی دو سالی بود که حملات تروریستی شان را آغاز کرده بودند. این شرارت ها در ماه فروردین در زابل ادامه یافت. سردار احمدی مقدم گفت: «اشرار حادثه زابل دستگیر نشده اند.» با این وجود مسوولان نیروی انتظامی کشور در ملاقات با یک هیات مذاکره از وزارت کشور آلمان« آمادگی خود را برای تامین امنیت جام جهانی فوتبال اعلام کردند.» یکی از کارشناسان امنیتی گفت: به هر حال آلمان خیلی شیک تر است.
پسرهایی شبیه دخترها، دخترهایی شبیه پسرها


شاید مردسالاری رایج در جامعه ایران باعث شد که اصولا مردان زیاد از اینکه تیپ مردانه داشته باشند، احساس خوبی نداشته باشند، و طبیعتا دختران نیز از پسرانی که شبیه گی ها لباس می پوشند بیشتر خوششان بیاید. در همین راستا، مدل مو، آرایش و نوع لباس پوشیدن گی ها به عنوان مد رایج مو و لباس پسرها در کشور پذیرفته شد. عشرت شایق نماینده تبریز در مجلس که در سال 85 ملقب به « عشرت رعشه» شد و مهم ترین موضوع زندگی اش نوع لباس پسرها و دخترها و بخصوص پدیده شلوار مردها که انگار اولین بار بود در ایران دیده می شد، مورد توجه وی قرار گرفت. عشرت شایق گفت: « در حالی که اکنون مردان در رقابت با زنان، با این مدل مو و لباس و حتی آرایش ابرو و صورت، گوی سبقت را از زنان ربوده اند، اینکه هنوز مصداق مبارزه با بی حجابی را فقط مبارزه با زنان بی حجاب در نظر می گیرند، خود جای تردید دارد.» ظاهرا علت این اظهار نظر خیره شدن خانم شایق به مدت طولانی به لباس، شلوار و موها و صورت مردان بود. در طول سال این گرایش کاسته شد و خانم شایق بتدریج از اظهار نظر خودداری کرده و به شخصیت محبوب تری تبدیل شد. عماد افروغ نیز در روز 23 فروردین اعلام کرد که از این به بعد « می خواهیم فقط مدهای ایرانی تولید شود.» و شاید یکی از مهم ترین نظراتی که در همین جهت اعلام شد، نظر اسماعیل ططری بود، پهلوان سابق کرمانشاه که تصادفا و به عنوان شوخی مدتی نماینده کرمانشاه شد. ططری در مورد انتخاب مرکل به عنوان رئیس جمهور آلمان گفت: « آلمانی ها اگر بشر بودند، یک زن رقاص رئیس شان نمی شد.» کارشناسان جایزه بهترین تصویرپردازی تخیلی سال را بخاطر این جمله به اسماعیل ططری دادند.